بازیهای ویدیویی از دهه ۷۰ میلادی و با بازی «پونگ» وارد اذهان عمومی شدند، اما تا مدتها به عنوان یک رسانه هنری که بتواند مثل فیلمها مردم را به گریه بیندازد، محوبیت چندانی نداشت. در دو دهه اخیر، بازیهای مستقل (ایندی) پا به عرصه گذاشتند و نشان دادند که نه تنها میشود داستانی فوقالعاده در حد یک رمان یا سریال تلویزیونی تعریف کرد، بلکه حتی میتوان کاری کرد که استریمرهای توییچ جلوی دوربین گریه کنند.
شکوفایی بازیهای ایندی در آن سالها یک قدم بزرگ برای صنعت بازی بود و برخی از این بازیها، جزو بهترین آثار تاریخ شدند (هرچقدر که غمانگیز باشند). اگر دنبال تجربه یک داستان احساسی و تاثیرگذار هستید، بازیهای معرفی شده در این لیست بهترین انتخابها برای گریه کردن هستند!
Gone Home
بازی ویدیویی Gone Home، اثری از استودیوی مستقل Fullbright، در سال ۲۰۱۳ منتشر و به سرعت به یکی از نمادهای روایت احساسی در بازیهای ویدیویی تبدیل شد. این بازی در ژانر «شبیهساز راه رفتن» قرار میگیرد و بازیکن را در نقش کیتلین قرار میدهد که پس از یک سفر طولانی، به خانه بازمیگردد. او خیلی سریع متوجه میشود که خانوادهاش ناپدید شدهاند. در طی جستوجو در خانه، بازیکن از طریق یادداشتها، اشیاء و صداهای ضبط شده، با داستان خواهر کیتلین با نام سامانتا، چالشهای عاطفی و روابط او آشنا میشود. یکی از برجستهترین جنبههای احساسی Gone Home، تمرکز آن بر مسائل انسانی و روابط خانوادگی است. بازی با فضاسازی گرم و با تمرکز روی تم تنهایی، حس کنجکاوی و نگرانی را در بازیکنان برمیانگیزد. در طول بازی، بازیکن به آرامی با مشکلات شخصی و عاشقانه سامانتا آشنا میشود، موضوعی که کاملا به شکلی انسانی و ملموس روایت شده است. این روند داستان، حس همدلی عمیقی را برمیانگیزد و بازیکن را به دنیای درونی شخصیتها نزدیک میکند، تا جایی که پایان بازی، با تمام سادگیاش، تاثیر عاطفی عمیقی روی بازیکنان میگذارد.
What Remains of Edith Finch
بازی ویدیویی What Remains of Edith Finch، ساخته استودیوی Giant Sparrow و منتشر شده در سال ۲۰۱۷، یک اثر تحسین شده در ژانر ماجراجویی و روایتمحور است. این بازی داستان آخرین بازمانده خانوادهای به نام «فینچ» را روایت میکند. بازیکن در نقش ادیت، به خانه خانوادگی عجیب و خاطرهانگیز خود بازمیگردد تا راز مرگ اعضای خانوادهاش را کشف کند. هر اتاق از خانه، داستان یکی از اعضای خانواده را روایت میکند و بازیکن با تجربه این داستانها به شکلهای مختلف و خلاقانه، به زندگی و مرگ آنها نزدیک میشود. یکی از جنبههای احساسی بینظیر بازی، پرداختن به مفهوم میراث خانوادگی، فقدان امید و پذیرش مرگ است. هر بخش داستان که از طریق گیمپلی منحصربهفرد بازی روایت میشود، بازیکن را عمیقا تحت تاثیر قرار میدهد؛ از شادیهای کوتاه گرفته تا غمهای عمیق. بازی حس تلفیقی از زیبایی و اندوه را ایجاد میکند، زیرا نشان میدهد که حتی در دل تراژدی، لحظات خاص و انسانی میتوانند برجسته شوند. پایان بازی که به تاملی عمیق درباره خانواده و نفرین مرگ این خانه تبدیل میشود، تجربهای فراموشنشدنی و احساسی را برای بازیکن رقم میزند.
Brothers: A Tale of Two Sons
بازی Brothers: A Tale of Two Sons، ساخته استودیوی Starbreeze است که در سال ۲۰۱۳ در دسترس قرار گرفت. این بازی یک اثر ماجراجویی داستانمحور است که با رویکرد منحصربهفرد خود در گیمپلی، روایت احساسیاش را عمیقتر میکند. این بازی داستان دو برادر را روایت میکند که برای نجات جان پدر بیمارشان، سفری خطرناک و پر از چالش را آغاز میکنند. بازیکن با کنترل همزمان هر دو برادر، نقش مهمی در پیشبرد داستان و حل معماهای بازی دارند. بازی ویدیویی Brothers: A Tale of Two Sons با ترکیب خلاقانه گیمپلی و روایت، احساسات بازیکنان را به شدت درگیر میکند. پیوند عاطفی بین دو برادر که از طریق همکاری در گیمپلی تقویت میشود، به قلب داستان تبدیل شده است. لحظههای شاد، چالشبرانگیز و تراژدیک در طول بازی به شکلی استادانه ارائه میشوند و بازیکنان به راحتی احساسات و نگرانیهای این دو برادر را درک میکنند. حس ناراحتی در انتهای بازی به اوج خود میرسد، زمانی که متوجه میشوید بسیاری از تلاشهایتان بیهوده بوده است. شاید بعد از تجربه پایان بازی Brothers: A Tale of Two Sons، قدر خانواده و عزیزان خود را بیشتر بدانید.
The Walking Dead Season One
بازی The Walking Dead: Season One توسط Telltale Games مشهور ساخته شد و به قدری خوب بود که در سال ۲۰۱۲ جایزه بازی سال را از آن خود کرد. یک شاهکار داستانمحور در ژانر ماجراجویی و درام که تک تک لحظاتش بهیادماندنی و جذاب هستند. این بازی، داستان لی، مردی با گذشتهای پرتنش و کلمنتاین، دختری یتیم و آسیبپذیر را روایت میکند. بازیکن در نقش لی، باید تصمیمات دشواری بگیرد که نه تنها بر مسیر داستان، بلکه بر سرنوشت شخصیتها تاثیر میگذارند. رابطه لی و کلمنتاین قلب تپنده بازی است و نویسندگان در دنیایی پر از زامبی و آشفتگی، لحظات انسانی و عاطفی کمنظیری را به تصویر میکشند.
یکی از تاثیرگذارترین جنبههای احساسی بازی، توانایی ایجاد پیوند عاطفی عمیق بین بازیکن و شخصیتهاست. تصمیماتی که بازیکن باید بگیرد، اغلب سخت و دردناک هستند و پیامدهای احساسی قابلتوجهی دارند. روایت قوی بازی، به همراه موسیقی و دیالوگهای تاثیرگذار، بازیکن را درگیر داستانی پر از عشق، ازخودگذشتگی و تراژدی میکند. اوج احساسی بازی، در پایان فراموشنشدنی آن رقم میخورد. بازی ویدیویی The Walking Dead: Season One تجربهای است که نه تنها قلب شما را میشکند، بلکه تا مدتها ذهن شما را درگیر خود نگه میدارد.
The Beginner’s Guide
بازی The Beginner’s Guide، ساخته خالق The Stanley Parable، در سال ۲۰۱۵ منتشر شد و به عنوان اثری منحصربهفرد در ژانر روایتمحور و تعاملی شناخته میشود. بازی در قالب یک تور شخصی روایت میشود، جایی که دیوی به بازیکنان، آثار یک بازیساز مرموز به نام «کودا» را نشان میدهد. این آثار در واقع مجموعهای از بازیهای ناتمام و عجیب هستند که دیوی از طریق آنها تلاش میکند ذهن و احساسات کودا را درک کند. اما در طول بازی، بازیکن کمکم با سوالاتی عمیقتر درباره هویت، خلاقیت و رابطه بین هنرمند و مخاطب روبهرو میشود.
از منظر احساسی، بازی ویدیویی The Beginner’s Guide اثری بسیار تاثیرگذار و تاملبرانگیز است. بازی به شکلی هوشمندانه، بازیکن را درگیر داستانی شخصی و دردناک میکند که در آن مرز میان خلاقیت و آسیبپذیری، بررسی میشود. لحظه به لحظه، بازیکن حس نزدیکی بیشتری با کودا و چالشهایش پیدا میکند، اما به تدریج متوجه میشود که این روایت، تنها درباره کودا نیست، بلکه درباره دیوی و حتی خود بازیکن است. پایان بازی، با نمایش تنهایی و مبارزه درونی هنرمند، احساسی از غم و سردرگمی را به جای میگذارد و مخاطب را وادار به تامل درباره مرز میان هنر و خودافشایی میکند. The Beginner’s Guide تجربهای است که عمیقا به قلب شما نفوذ میکند و تا مدتها آن را فراموش نخواهید کرد.
Kentucky Route Zero
بازی ویدیویی Kentucky Route Zero، ساخته استودیو Cardboard Computer، یک ماجراجویی داستانمحور است که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ در قالب پنج قسمت منتشر شد. این بازی، با طراحی مینیمالیستی و سبک هنری منحصربهفرد خود، داستانی سورئال و شاعرانه را روایت میکند. بازیکن در نقش کانوی، یک راننده کامیون که ماموریتی برای تحویل یک بسته دارد، وارد جادهای مرموز و جادویی به نام «کنتاکی روت زیرو» میشود. در طول سفر، او با شخصیتهای عجیبوغریب و داستانهایی عمیق و پرمعنا روبهرو میشود که لایههای پیچیدهای از موضوعاتی مانند بدهی، انزوا و فساد جامعه را آشکار میکنند.
از منظر احساسی، Kentucky Route Zero تجربهای آرام، تاثیرگذار و گاه غمانگیز است. بازی به جای تمرکز بر حل معماها یا چالشهای سنتی، مخاطب را به کاوش در فضایی سنگین و شنیدن دیالوگهایی شاعرانه دعوت میکند. حس تنهایی و ناامیدی که شخصیتها با آن دستوپنجه نرم میکنند، در ترکیب با موسیقی آرام و فضاسازی رویایی بازی، تجربهای فراموشنشدنی ایجاد میکند. پایان بازی، با چرخشی عمیق و شوکهکننده، بازیکن را با پرسشهایی درباره عواقب انتخابها، سرنوشت و مفهوم امید تنها میگذارد. این اثر هنری، سفری احساسی و فلسفی است که نه تنها داستانی ماندگار را روایت میکند، بلکه به معنای واقعی مخاطب را به فکر فرو میبرد. شما با تجربه این بازی، نه تنها ناراحت میشوید، بلکه تا ساعتها در مورد مفاهیم عمیق بازی تفکر میکنید و سوالات مختلفی از خود میپرسید.
Life is Strange
بازی Life is Strange، یکی از بهترین و ماندگارترین بازیهای استودیو Dontnod Entertainment است و توانست توجهات زیادی را در سال ۲۰۱۵ به سمت خود جلب کند. این بازی یکی از تاثیرگذارترین آثار در ژانر ماجراجویی داستانمحور است. این بازی داستان مکس، یک دانشآموز عکاسی را روایت میکند که به طور غیرمنتظرهای متوجه میشود توانایی بازگرداندن زمان را دارد. با کمک این قدرت، او تلاش میکند نه تنها روابط خود را با دیگران بازسازی کند، بلکه از وقایع تراژدیک جلوگیری کند. داستان بازی با تصمیماتی که بازیکن میگیرد جهت پیدا میکند و پیچیدگیهای عاطفی روابط و پیامدهای این انتخابها را به نمایش میگذارد.
بازی ویدیویی Life is Strange بازیکنان را با لحظات عمیق و تاثیرگذاری مواجه میکند که حس همدلی و دلبستگی به شخصیتها را قلقک میدهد. رابطه مکس و کلویی، در کنار موضوعات احساسی مانند دوستی، از دست دادن عزیزان، افسردگی و اهمیت انتخابهای فردی، به هسته اصلی بازی تبدیل میشود. فضاسازی شاعرانه و موسیقی متن آرامشبخش بازی نیز حس تاثیرگذاری داستان را عمیقتر میکند. پایان بازی که در آن بازیکنان باید تصمیمی بسیار دشوار و عاطفی بگیرند، تجربهای فراموشنشدنی و تکاندهنده است و بازیکنان ممکن است تا سالها آن را فراموش نکنند. Life is Strange یک تجربه احساسی نادر است که تا مدتها در قلب و ذهن مخاطبان باقی میماند.
Valiant Hearts
بازی Valiant Hearts: The Great War، ساخته استودیوی Ubisoft Montpellier، یک ماجراجویی احساسی و تاریخی است که در دوران جنگ جهانی اول جریان دارد. این بازی داستان چهار شخصیت متفاوت و یک سگ وفادار را روایت میکند که سرنوشتشان در دل جنگ، به هم گره خورده است. Valiant Hearts با استفاده از طراحی هنری کمیکی، موسیقی تاثیرگذار و روایت احساسی، جنگ را نه از منظر سربازان قهرمان، بلکه از دید انسانهای عادی که برای بقا تلاش میکنند، به تصویر میکشد. این اثر، در کنار داستان جذاب و پازلهای خلاقانه، برداشتی خاص از سختیهای جنگ، دوستی و ازخودگذشتگی را ارائه میدهد. همین که بازی در دوران جنگ جهانی اول جریان دارد و شما یک سگ به همراه خود دارید، نشان میدهد که داستان به کجا میرسد و چقدر این بازی میتواند غمانگیز باشد. بازی معمایی یوبیسافت درباره «جنگ بزرگ»، شخصیتهایی را به تصویر میکشد که شما را به داستان وابسته میکنند، فقط برای اینکه واقعیت اجتنابناپذیر و بیرحمانه جنگ را به شما نشان دهند. با این حال، طراحی هنری بازی بسیار دوستداشتنی است و همین باعث میشود تحمل صحنههای مرگ و قحطی کمی آسانتر شود.
کلام آخر
در نهایت، این هشت بازی ویدیویی نشان میدهند که صنعت بازیهای ویدیویی به شکلی باور نکردنی توانسته است به عمق احساسات انسانی دست پیدا کند. از روابط خانوادگی گرفته تا تراژدیهای شخصی و مضامین جنگ، این بازیها همگی با داستانهای تاثیرگذار و تجربیات احساسی قوی، دنیای جدیدی از هنر دیجیتال را معرفی میکنند که نه تنها میتوانند سرگرمکننده باشند، بلکه باعث برانگیختگی تفکر و احساسات عمیق در بازیکنان میشوند. اگر به دنبال تجربهای فراموشنشدنی و احساسی هستید، این بازیها گزینههایی هستند که میتوانند شما را با داستانهایی غمانگیز و در عین حال زیبا همراه کنند.
منبع: Digg
- کدام بازیها بیشترین تاثیر احساسی را بر بازیکنان میگذارند؟
بازیهایی مانند Life is Strange ،The Walking Dead: Season One و What Remains of Edith Finch به دلیل داستانهای عمیق و لحظات احساسی تاثیرگذار شناخته میشوند. این بازیها با استفاده از روابط انسانی پیچیده، تصمیمات سخت و پایانهای غمانگیز، بازیکنان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهند.
- چرا بازیهای ایندی در دو دهه اخیر چنین توجه زیادی را جلب کردهاند؟
بازیهای ایندی در سالهای اخیر توانستهاند با داستانهای احساسی، خلاقانه و جدید، مرزهای جدیدی در صنعت بازیهای ویدیویی ترسیم کنند. این بازیها نه تنها داستانهای عمیق و جالبی را به نمایش میگذارند، بلکه به راحتی قادرند بازیکنان را با تجربیات احساسی قوی همراه کنند، موضوعی که به ندرت در بازیهای بزرگتر دیده میشود.
- آیا بازیهای ویدیویی میتوانند تاثیری مشابه با فیلمها در برانگیختن احساسات داشته باشند؟
بله، بازیهای ویدیویی در سالهای اخیر توانستهاند با داستانهای عمیق و انتخابهای تاثیرگذار، تجربیاتی مشابه یا حتی عمیقتر از فیلمها ایجاد کنند. بازیهایی مانند Gone Home و Brothers: A Tale of Two Sons نشان میدهند که میتوانند بازیکنان را با پیوندهای عاطفی قوی و تصمیمات دردناک مواجه کنند و از این رو به عنوان یک رسانه هنری معتبر و تاثیرگذار شناخته میشوند.
سام صابری و اولین کمپ کویری گیمینگ جهان | ولاگ کویری گیمینگ@samsaberi
source