۰۸:۱۱ – ۳۰ دی ۱۴۰۳
کاراکتر «طلا» ازجمله شخصیتهای خاص «سوجان» است که بعد از دهها قسمت پخش این مجموعه، به قصه اضافه شد. طلا تنهاست و بار سنگین غمهای گذشته را به دوش میکشد. برای همین هم وقتی به کمک «قربان» و عصای کنار دستش میایستد تا قد و قواره خود را بعد از سالها در آیینه تماشا کند، عشق در قلبش جوانه میزند و بهجای خودش، عاشق قربان میشود.
کاراکتر طلا به پشتوانه تلاشهای دیدهنشده بازیگرش، توانسته روان و سرحال جلوه کند. تکلیفش با خودش روشن است و مسیرش را در کنار قصه سوجان جلو میبرد. زهرا جهرمی، بازیگر کاراکتر طلا، به پشتوانه تجربه و تحصیلاتی که دارد، چالشهای بسیاری را برای نمایش طلا پشتسر گذاشت، از کش جادویی و کشیدهشدن شقیقهاش تا چالشی که برای کمکگرفتن و ایستادن داشت. او بارها زمینخورد تا طلا بتواند در قصه سوجان بایستد و مقبول واقع شود.
طلا عمیق بود
جهرمی که در قامت بازیگردان این سریال هم حضور داشته، درباره نقش خاص طلا میگوید: گاهی تنها به ظاهر معلولیت یک کاراکتر نگاه میکنیم و به موارد دیگر نمیپردازیم، اما شخصیت طلا بسیار عمیق بود. چون جدای از حادثهای که پشتسر گذاشته، فشارهای روحی و روانی دیگری را متحمل شده که بهدلیل شرایط زندگیاش بوده. این را میتوان از نگاههای طلا درک کرد که پشت همه آنها حرف نهفته است. یعنی خیلی عمیق و فراتر از سن خود رفتار میکند. درواقع همه فشارهای روحی و روانی که در کودکی داشته و افسردگیهایش، باعث شده خانواده تلاش کنند به سمت حال خوب حرکت کند. طلا در وضعیت خوبی بهسر نمیبرد و ازدستدادن یکی از اعضای بدنش، همچون ازدسترفتن یک عزیز برای او بوده است. بههمینخاطر با وجود تلاشی که میکند، خوشحال نیست.
از تجربه معلولیت مادرم کمک گرفتم
از اتفاقاتی که به این بازیگر کمک کرده تا بتواند نقش طلا را بهتر ایفا کند، دوران معلولیت مادر مرحومش است که هنوز در ذهن او باقی مانده. خودش اینطور بیان میکند: مادر، یکی از قشنگترین و خالصترین واژههایی است که شنیدهایم. من سالها با مادرم زندگی کردم و بهواسطه آسیبی که به او وارد شده بود، نمیتوانست راه برود. سالها از ویلچر استفاده میکرد و من همراهش بودم. نگاههای ترحمآمیز دیگران را بهخوبی میدیدم که چطور مادر من را محدود میکرد و باعث میشد از رفتن به برخی جاها خجالت بکشد. من وقتی با کاراکتر طلا مواجه شدم، احساس کردم او بهواسطه پول و قدرت این خجالت را نداشته و با اعتمادبهنفس کامل، حرفش را میزند. جهرمی پیش از این ویدئویی را در شبکههای اجتماعی منتشر کرده بود که نشاندهنده تمرین او برای استفاده از ابزارهای کمکی در راهرفتن بود. ابزارهایی که مثل پروتز، به پای او چسبیده و راهرفتن عادی را برایش مختل میکرد. او برای طبیعیشدن کاراکتر طلا، سختی استفاده از این ابزار را به جان خرید. مادرم پس ذهنم بود و اولین باری که میخواستم بایستم، تلاش کردم خاطرهای که از او داشتم را زنده کنم. مادرم یکبار از واکر استفاده کرد تا شاید بتواند کمی راه برود. او هم مثل طلا، زانوهایش خالی شد و با ضرب زمینخورد. البته آنهایی که سالها روی ویلچر بودهاند اصلا عضلهای برای کمکگرفتن ندارند و وضعیت سختی برایشان است. درواقع ایستادن حتی برای یک لحظه، برایشان دشوار است. من برای این سکانس، تلاش بسیاری کردم و واقعا زمینخوردم. میخواستم باورپذیر باشد و واقعی شود.
چالشهای خلق کاراکتر طلا
جهرمی درباره چالشهای استفاده از این ابزارها برای ایفای نقش طلا عنوان میکند: این ابزارهای کمکی که به پا میبستم، خیلی سخت و چالشبرانگیز بود. چون باید چند لایه جوراب و شلوار کلفت میپوشیدم تا آهن آن، زانویم را اذیت نکند. تصور کنید که این ابزار در هوای شرجی شمال به من وصل بود و مجبور بودم مقابل دوربین قرار بگیرم و ساعتها در این وضعیت بمانم. استفاده از این ابزارها برای من چالشی جدی بهشمار میرفت؛ بهطوریکه برای راهرفتن با آنها نیازمند کمک دیگران بودم. چالش دیگری که برای ایفای نقش طلا با آن مواجه شدم، واقعا سخت بود. برای جوانتر نشاندادن این شخصیت، از کش جادویی استفاده میکردند که ابروها و شقیقهها را بالا میکشید. من مجبور بودم ساعتها این کش را تحمل کنم. گاهی اوقات این پوشش کش میافتاد و در یک سمت ابرو بهخوبی کشیده میشد، حال آنکه در سمت دیگر آزاد میماند. تمام این موارد باعث میشد که تمرکزم برای بازی مختل شود. بااینحال، خدا را شکر که توانستم از عهدهاش برآیم، اما بعد از ضبط سکانس واقعا اذیت میشدم و سردردهای ضرباندار سرم مرا آزار میداد. حتی اوایل استفاده از آن، پوست سرم زخم شده بود، اما تمام این موارد را انتخاب کردم تا شخصیت طلا برای مردم باورپذیر باشد. البته یک چالش دیگر هم داشتم. بهدلیل تسلطی که بر بیان داشتم، احساس میکردم باید طبیعیتر به نظر بیایم و مقداری از این تسلط را کاهش دهم؛ بنابراین تلاش کردم تا برخی کلمات را به شکلی عادیتر تلفظ و تنوع کلمات را کمی محدودتر کنم. البته طلا هم اهل هایوهوی نبود. درنهایت با وجود همه چالشها، خدا را شاکر هستم که بازخورد آن را از مردم گرفتهام. وی میافزاید: شخصیت طلا با توجه به فراز و فرودهایی که داشته، درون بزرگی دارد و شرایطی را سپری کرده که درنهایت باعث میشود عاشق قربان گردد. درواقع قربان چیزی را به طلا داد که نمیدید. انگار با آن آیینه، طلا را دوباره به خودش نشان داد و او را به خودش برگرداند. شخصیت طلا درنهایت عاشق میشود و همین عشق، حساسیت بسیاری نسبت به قربان برایش ایجاد میکند.
طلا از شخصیت خودم دور است
بازیگر نقش طلا درباره دور بودن این کاراکتر از خودش اینطور بیان میکند: شخصیت طلا خیلی از خودم دور بود. کما اینکه من موقع حرفزدن، خیلی از دستهایم کمک میگیرم. درعینحال خندهرو هستم و برای اینکه طلا را نشان دهم، باید روی خودم کار میکردم. حتی گاهی دخترم میگفت مامان چرا ناراحتی؟! درواقع با طلا زندگی میکردم تا او را بهتر به نمایش بگذارم. من برای طلا خیلی وقت گذاشتم. باید صورتش را مقابل دیگران سنگی و ثابت و جلوی خانواده و آشنایان مهربان و خونگرم نشان میدادم. طلا باید با چشمانش حرف میزد. این چالش کار را سخت میکرد. او که در خلق کاراکتر طلا بیشتر بر بازی حسی و کلامی تکیه کرده، دراینباره میگوید: باید تحولات طلا را به تصویر میکشیدم و نشان میدادم که چگونه از یک فرد عبوس به شخصی عاشق تبدیل میشود و سپس تحت تأثیر برخی ماجراها، دوباره حالوهوای متفاوتی پیدا میکندطلا را میتوان از معدود کاراکترهای سوجان دانست که موسیقی شخصیت دارد و این مسأله به درک بهتر او کمک زیادی میکند. جهرمی در این رابطه میگوید: موسیقی شخصیت همیشه کمککننده است. بههرحال کاراکترهای اصلی، میطلبد که موسیقی داشته باشند؛ اما طلا بهنوعی قربانی ماجراست و شاید برای همین، موسیقی شخصیت دارد تا حالوهوای او را نشان دهد.
مردم میگفتند واقعا فلج نیستی؟
جهرمی بعد از دهها قسمت، در قامت بازیگر به مجموعه اضافه شد؛ اما بازیگردانی او در مجموعه سوجان، کمک بزرگی به او کرده تا اتصال طلا با قصه را پیدا کند. خودش اینطور میگوید: این اعتماد از طرف مجموعه به من شد تا بتوانم در قامت بازیگردان حاضر شوم. در چند کاری که کار بازیگردانی داشتم، تلاش کردم برخی نکات و کدها را به بازیگران این سریال منتقل کنم. من سه سال در کنار پروژه سوجان بودم، اما شخصیت طلا چیزی نبود که هر بازیگری آن را بپذیرد. این چیزی بود که کارگردان و تهیهکننده هم به من گفتند. درعینحال بعد از گذشت نیمی از قصه اضافه میشدم و این ریسک بود. مخاطب هم بهدلیل همراهشدن با بسیاری از کاراکترهای سوجان، ابتدا نسبت به آمدن طلا واکنش نشان داد، اما به فاصله اندکی، طلا در ذهن مخاطب نشست و آن را پذیرفت. چیزی که به نظر من در خلق شخصیت طلا مؤثر بود، تجربیات شخصی من و زندگی مادرم است. همچنین، تحصیلات و آگاهیام از شخصیتشناسی نیز به من کمک کرد. به لطف خدا و دعای خیر مادر و خانوادهام بازخوردهای خوبی از مخاطبین عزیز گرفتم، طوریکه برخی از آنها میگفتند تصورشان این بوده که شخصیت طلا واقعا فلج است. از کارگردان محترم آقای تبریزی و همینطور تهیهکنندههای این سریال آقای کریمی و آقای آهنگری تشکر میکنم که به من اعتماد کردند و این نقش سخت را به من دادند.
منبع: روزنامه جامجم
source