Wp Header Logo 617.png

شبکه‌های اجتماعی به بخش جدایی‌ناپذیر اززندگی روزمره تبدیل شده‌اند و بلاگر‌ها و اینفلوئنسر‌ها نقش قابل‌توجهی در شیوه زندگی انتخابی و شکل‌دهی به دیدگاه‌ها و رفتار‌های افراد دارند، به‌ویژه زوج بلاگر‌هایی که در لباس‌های گران‌قیمت و اتومبیل‌های لاکچری‌، یک زندگی آرمانی را به تصویر می‌کشند. مخاطبانشان ناخودآگاه زندگی و رفتار همسران خود را با زندگی و رفتار آن‌ها مقایسه می‌کنند؛ بلاگر‌هایی که تظاهر می‌کنند، زندگی بی‌عیب و نقصی دارند، عاشقانه یکدیگر را دوست دارند، کوچک‌ترین مناسبت‌ها را جشن می‌گیرند و قربان صدقه‌ هم می‌روند، گویی در زندگی مشترک آن‌ها خبری از قهر و کدورت نیست… 
اما سنجش زندگی خود با تصاویر لوکس و بی‌مشکل در شبکه‌های اجتماعی، به یک الگوی بیمارگونه تبدیل و با تقویت احساس ناکافی بودن، روابط عاطفی میان زوجین را خدشه‌دار می‌کند. این مقایسه‌ها که اغلب بدون شناخت از واقعیت زندگی بلاگر‌ها انجام می‌شود، توجه افراد را تنها بر جنبه‌های منفی زندگی خود معطوف می‌سازد. دکتر نسیم نوری، متخصص روانشناسی در تحلیل این موضوع به خبرگزاری ایرنا می‌گوید: «انسان‌ها یک شخصیت واقعی و یک شخصیت آرمانی دارند و در بسیاری از افراد، فاصله زیادی بین این دو شخصیت وجود دارد. در فضاهای ارائه‌شده توسط بلاگرها، افراد ناهوشیارانه به‌دنبال تجربه لحظات نزیسته در زندگی آرمانی خود هستند. وقتی فرد وارد فضای مجازی می‌شود و سبک زندگی بلاگرها را مشاهده می‌کند، انگار زندگی نزیسته خودش را با آن بلاگر زیست می‌کند و بخشی از زندگی واقعی خودش را که مطلوبش نیست، در دنیای مجازی فراموش می‌کند. فرد با دیدن زندگی‌های بی‌دغدغه در فضاهای مجازی، لحظاتی خود را به‌جای نقش اول‌های این نمایش بی‌نقص و زیبا می‌گذارد و لذت را تجربه می‌کند.همچنین نمادهای بصری و شنوایی جذاب و لوکسی که در عکس‌ها و فیلم‌های بلاگرها به نمایش گذاشته می‌شود، ریشه‌های هیجانی در فرد را بیدار می‌کند و اینجاست که سیستم هیجانی فعال‌تر از سیستم شناختی، بر تفکر منطقی غلبه می‌کند. این نمادها روان فرد را فریب می‌دهند و لذت و حال خوب را بدون این‌که فرد در دنیای واقعی کاری انجام داده باشد به او می‌دهند.
 از طرفی تداوم ارتباط با این فضاهای مجازی، در درازمدت باعث حسرت و تمایل به داشتن زندگی‌های مشابه در فرد می‌شود و سیستم الگوگیری به‌صورت تقلید ناهوشیار و اصطلاحاکورکورانه در فرد فعال می‌شود.» برهمین اساس پژوهشگران عرصه رسانه بر ارتقاء سواد جامعه در این بخش تأکید می‌کنند. این پژوهشگران زندگی زوجین بلاگر را ایده‌آل، غیرواقعی و نمایشی توصیف می‌کنند و از آنجایی که اغلب مخاطبان بلاگرها فاقد سواد رسانه‌ای هستند، باید جنبه‌های مثبت و منفی فضای مجازی را آموزش داد و به آن‌ها در تشخیص اطلاعات درست ازغلط کمک کرد. 

نسیم نوری، متخصص روانشناسی ابراز تأسف می‌کند از این‌که دنبال کننده‌های فضاهای مجازی، دچار عدم دانش کافی برای فهم واقعیت از توهم هستند: «فکر می‌کنم افزایش سواد رسانه‌ای باید در دستور کار قرار گیرد و ما باید یاد بگیریم هر چیزی که دیده می‌شود الزامامنطبق بر واقعیت نیست. افراد باید به این باور برسند که دنیای واقعی جایی متفاوت از دنیای مجازی است و برای پیشگیری از آسیب‌های احتمالی باید ارتباطات در دنیای واقعی را افزایش داد تا فقط بیننده روابط وزندگی‌ها در فضای بی‌نقص مجازی نبود.»
 کمتر از ۵ درصد جمعیت کشور سواد رسانه دارند 
علیرضا شریفی یزدی، روانشناس اجتماعی نیز بر اهمیت ارتقاء سواد رسانه‌ای به‌عنوان یک مهارت تأکید و در‌این‌باره به «رسالت» می‌گوید: «چنین مهارتی به افراد کمک می‌کند تا محتوای شبکه‌های اجتماعی را آگاهانه تحلیل کرده و از اثرات منفی آن پیشگیری کنند. سواد رسانه‌، مهارت تمایز میان واقعیت و مجاز را به افراد آموزش می‌دهد. مخاطبان باید آگاه باشند که بسیاری از تصاویر و ویدئو‌هایی که در فضای مجازی توسط زوجین بلاگر منتشرشده، واقعیت زندگی آن‌ها نیست و سراسر اغراق‌آمیز است. مطالعات ما 
در پژوهشکده خانواده نشان می‌دهد که فضای مجازی مهم‌ترین و اصلی‌ترین عامل جدایی نیست ولی به‌عنوان یکی از پنج عامل مهم در پدیده طلاق مطرح است و از این منظر باید جامعه را آگاه کرد که یکی از اثرات منفی فعالیت بلاگر‌ها، افزایش میزان تأثیری‌پذیری در مخاطب و شکل‌گیری انگاره‌های غیرواقعی است و زوجین را در اغلب موارد به سمت مقایسه‌های غلط سوق می‌دهند. اساسا کار بلاگر‌ها نمایش است. آن‌ها یکسری نقاط را عامدانه به شکل اغراق‌آمیز و اگزجره برجسته می‌کنند تا مخاطب بیشتری جذب کنند. اگر فردی دارای سواد رسانه باشد به‌راحتی می‌تواند بین رخدادهای واقعی زندگی با تصنعی و غیرواقعی بودن محتوا‌ی بلاگر‌ها تمایز قائل شود. نتایج مطالعات نشان می‌دهد، کمتر از ۵ درصد جمعیت کشور سواد رسانه دارند و بالغ‌بر نود و اندی درصد، آموزشی در این زمینه ندیده‌اند، بنابراین تفکیک قائل شدن میان محتوای ارائه‌شده از سوی بلاگر‌ها با زندگی واقعی برای اغلب افراد جامعه دشوار است. این موضوع توقعات را از زندگی مشترک بالا می‌برد؛ توقعاتی که هم غیرواقع‌بینانه و هم غیرعقلانی است، ولی به دلیل این‌که جداسازی میان زندگی واقعی و مجازی برای افراد امکانپذیر نیست، این موضوع، مسئله‌ساز شده و روی رابطه زوجین اثرمنفی می‌گذارد.» 
 فضای مجازی، جهانی ایده‌آل اما به‌شدت فیک را نمایش می‌دهد 
شریفی یزدی در ادامه، مخاطب شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های نوپدید را به دو دسته تقسیم کرده و توضیح می‌دهد: «یک گروه از مخاطبان را ساکنین فضای مجازی و گروه بعدی را مهاجرین به این فضا تشکیل می‌دهند. معمولا متولدین دهه ۶۰ و نیمه‌اول دهه هفتاد، مهاجرین به فضای دیجیتال و نیمه‌دوم دهه هفتاد به همراه دهه هشتادی‌ها، ساکنین این فضا هستند به این معنا که از روزی که چشم گشوده‌اند در این فضا رشد کرده‌اند. طبیعتا برخورد این دو گروه با فضای دیجیتال یا رسانه‌های نوپدید یکسان نیست، چون دهه شصتی‌ها فضای دیگری را هم تجربه کرده‌اند و بعد وارد شبکه‌های اجتماعی شده‌اند، بنابراین وقتی میزان تأثیر‌پذیری زوجین از فضای مجازی را مورد سنجش و ارزیابی قرار می‌دهیم، عمده منظورمان متولدین دهه شصت و اوایل دهه هفتاد است؛ گروهی که ابزار‌های ورود به رسانه‌های نوپدید را در اختیارشان قرار نداده‌ایم. مهم‌ترین ابزاری که برای ورود به فضای دیجیتال باید در اختیار داشت، سوادرسانه است. اگر کسی فاقد این مهارت باشد، همانند کسی خواهد بود که نقشه راه ندارد. تصور کنید فردی سوار اتومبیل شده و در جاده‌ای رانندگی می‌کند و هرچند کیلومتر به یک دو راهی می‌رسد وبعد به‌صورت شانسی یکی از این دو مسیر را انتخاب می‌کند. در چنین شرایطی احتمال این‌که فرد به مقصد نرسد و یا از دره سقوط کند بسیار بالاست چون تابلو و علامتی ندارد. ما این تابلو و علامت‌ها را در هیچ حوزه‌ای آموزش نداده‌ایم و در بحث فضای دیجیتال وضعیت فاجعه‌بار‌تر است. بنابراین عمده جوانان ما سواد رسانه ندارند و قادر به تشخیص درست از غلط و تشخیص محتوای تبلیغی و نمایشی از یک امر واقعی نیستند. بنابراین ضریب نفوذ شبکه‌های اجتماعی در بین مردم ما بالاست و دلیل آن هم سرانه مصرف روزانه استفاده از تلفن همراه است. برخی از افراد گاهی تا ۱۲ ساعت در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخند، با یک چنین ضریب نفوذی، این شبکه‌ها خواه‌ناخواه، تأثیرگذاری مثبت و منفی خود را بر روی فرد و بعدهم بر روی رابطه زوجی خواهند داشت.»این روانشناس اجتماعی تأکید می‌کند: «فضای مجازی، جهانی ایده‌آل و آرمانی اما به‌شدت فیک، دروغ و آلوده به جلوه‌های ویژه را نمایش می‌دهد، با‌این‌حال به دلیل عدم آگاهی، ذهنیت غلطی در میان گروهی از مخاطبان شکل گرفته است، آن‌ها فکر می‌کنند زندگی واقعی در همان تصاویری خلاصه می‌شود که توسط اینفلوئنسر‌ها و بلاگر‌ها نمایش داده می‌شود. در ذهن آنان، این باور اشتباه نقش بسته که داشته‌های خودشان با نقطه مطلوب بسیار فاصله دارد و این خیال را در سر می‌پرورانند که اغلب زوج‌ها لاکچری و شیک زندگی می‌کنند و فقط او و همسرش از این قافله عقب‌مانده‌اند، از این‌رو سعی می‌کنند خود را به این قافله نزدیک کنند. همین مسئله به تشدید اختلاف، درگیری و نارضایتی از زندگی مشترک منجر می‌شود و گاه از راه‌حل‌های میانبر ولی غلط استفاده می‌کنند تا به آن مطلوبات موردنظر برسند. این می‌تواند  یکی از عوامل و زمینه‌های مهم جدایی چه در معنای طلاق عاطفی و چه در معنای طلاق رسمی باشد.
 از سوی دیگر چون ارتباط با دیگران از طریق فضای مجازی تسهیل شده، ممکن است به برقراری ارتباطات غیرعقلانی، نا‌متعارف و نامشروع منتهی شود که شاید در نگاه نخست با تصور این‌که این ارتباطات مجازی است و خیلی نباید آن‌را جدی بگیریم از آن عبور کنیم اما این ارتباطات می‌تواند رفته‌رفته بر زندگی زناشویی تأثیر بگذارد. مبتنی بر مشاهدات ما در اتاق درمان و نتایج مطالعات اکتشافی، این مسئله هم در شکل‌گیری اختلافات زناشویی اثرگذار است.» گروهی از کارشناسان و زوج درمانگران بر این باورند که شبکه‌های اجتماعی عامل مستقلی برای شکل‌گیری اختلاف میان زوجین نیست و عمده زندگی‌های مشترک در بخش‌های دیگری با مشکلات و موانعی مواجه است و فضای مجازی صرفا این مشکلات را تشدید می‌کند.
 شریفی یزدی در‌این‌باره می‌گوید: «ما در هیچ زمینه‌ای آموزش مناسبی به زوجین ارائه نکرده‌ایم؛ این‌که چگونه زندگی مشترک خود را آغاز و در ادامه آن را به شکل درست خودش پیش ببرند و یا چالش‌های زناشویی را چگونه مدیریت کرده و برای حل آن برنامه‌ریزی کنند. از این‌رو تصور می‌کنم فضای مجازی به‌عنوان علت تشدید کننده مشکلات زناشویی قابل‌فهم است اما به‌عنوان علت ایجاد کننده آن خیلی واقع‌بینانه نیست. یعنی عمدتا زوج‌هایی دچار مشکل می‌شوند و تحت‌تأثیر بلاگر‌ها قرار می‌گیرند که خودشان مشکلات عمیقی دارند و مهارت‌های زندگی‌زناشویی آن‌ها ضعیف است و از رو‌به‌رو شدن با چالش‌ها ناتوان‌اند، بنابراین فضای مجازی و آنچه بلاگر‌ها نمایش می‌دهند، مسائل زندگی مشترک این دسته از زوج‌ها را تشدید می‌کند، نه این‌که الزاما مشکلی را به‌خودی‌خود پدید آورد. متأسفانه در مورد میزان تأثیرات تماشای زندگی بلاگر‌ها بر شکل‌گیری پندارهای غلط در زندگی مشترک، پژوهش عمیق ملی صورت نپذیرفته ولی مطالعات اکتشافی انجام گرفته است و مبتنی براین مطالعات، به دلیل ضریب نفوذ بالایی که شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های نوپدید روی زوج‌های جوان دارند، میزان اثرگذاری بالاست. ویژگی بارز مطالعات اکتشافی عدم قابلیت تعمیم است ولی به طور نسبی می‌توان گفت که زوج‌های جوان به‌ویژه دهه شصتی‌ها و متولدین اوایل دهه هفتاد وقتی مشکلات زیادی دارند بیشتر به فضای مجازی پناه می‌برند و این فضا برای آن‌ها جهانی تصنعی و آرزومندانه ایجاد می‌کند و سپس رفتار همسر خود را با زندگی و رفتار همسر بلاگر‌ها مقایسه می‌کنند و این می‌تواند مشکل‌زا باشد.» 
 نمایش بیشتر، اختلاف بیشتر 
این‌روانشناس اجتماعی معتقد است که زنان بیشتر تحت‌تأثیر این فضا قرار می‌گیرند، به این دلیل که میزان ضریب نفوذ شبکه‌های اجتماعی در میان خانم‌ها بالا‌تر است و مردان به علت مشغله‌های روزمره و شکل‌های مختلفی از تفریح و سرگرمی که مختص آن‌هاست، کمتر در این فضا حضور دارند. این‌روانشناس تأکید می‌کند که زنان نه‌فقط در این فضا که در دورهمی‌های دوستانه هم از زندگی مشترک دیگران الگو گرفته و در‌واقع تحت‌تأثیر قرار می‌گیرند. متأسفانه این موضوع رواج یافته که پستوی زندگی خود را با ویترین زندگی دیگران مقایسه می‌کنند و این در مورد مردان هم شایع است. اما در مورد زنان به یک‌شکل و در مورد مردان به شکل دیگری قابل مشاهده است. در مردان این مقایسه به شکل نوع اتومبیل و میزان درآمد و در زنان به شکل چیدمان منزل، لوازم آرایش و زینت آلات خود را نشان می‌دهد. بنابراین جنس تأثیرگذاری دورهمی‌ها و مقایسه‌هایی که صورت می‌گیرد مثل جنس تأثیرگذاری بلاگرهاست و تفاوت چندانی ندارد. الگوگیری از بلاگر‌ها در فضای دیجیتال و تأثیر‌پذیری از جمع‌های دوستانه و دورهمی‌ها در فضای واقعی اتفاق می‌افتد و هردو این موارد آسیب‌های خاص خودش را به همراه دارد. طبیعتا هرکسی در فضای شخصی و خصوصی زندگی خودش مشکلاتی دارد و نتایج مطالعات نشان می‌دهد کسانی که بیشتر ظاهر‌سازی می‌کنند و زندگی‌شان را در معرض نمایش دیگران می‌گذارند، در روابط زناشویی دچار تنش‌ها و مشکلات عدیده‌ای هستند. مبتنی بر مطالعات اکتشافی و تحقیقی که انجمن روانشناسی آمریکا انجام داده، هر فردی که از رابطه زوجی خود عکس بیشتری در فضای مجازی منتشر و با جملات عاشقانه‌تری از پارتنر و یا همسرش یاد ‌کند، مشکلات بیشتری در زندگی زناشویی دارد. عمده زوجینی که معضل و مشکل کمتری دارند یا ندارند معمولا کمتر در فضای مجازی به شکل نمایشی عمل می‌کنند.»
  نمایش خصوصی‌ترین لحظات زندگی برای جذب فالور ولایک بیشتر! 
زندگی روزمره ما آن‌قدر تحت تأثیر ابزارهای ارتباطی و شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته و فضاهای عمومی و خصوصی آنچنان به هم آمیخته شده‌اند که مرزهای آن محو شده است. در این میان، آن‌هایی که هویت خود را از فضای مجازی می‌گیرند، حاضرند برای جذب فالور و لایک بیشتر، خصوصی‌ترین لحظات زندگی‌شان را نمایش دهند. تجربه شخصی علیرضا شریفی یزدی از بلاگرهایی که با هدف دریافت خدمات زوج درمانی به او مراجعه می‌کنند، نشان می‌دهد که اغلب بلاگر‌ها بخشی از زندگی خصوصی خود را به نمایش می‌گذارند تا درآمد بیشتری کسب کنند. به عبارت بهتر در اینجا رابطه زوجی مطرح نیست، مهم آن میزان درآمدی است که از این طریق حاصل می‌شود.»
 بیشترین اختلافات در زندگی مشترک مربوط به زوج بلاگرهاست
این‌روانشناس اجتماعی توضیح می‌دهد: «برخی از مراجعینم جزو ۱۰ بلاگر برتر ایران با درآمد‌های بسیار بالا هستند، اما در بسیاری از مواقع با مشکلات عمیقی در رابطه زوجی خود مواجه‌اند و برخلاف تصور رایج، بیشترین خدمات زوج درمانی را دریافت می‌کنند. عمده مشکلات این‌ها به چند دسته تقسیم می‌شود، اول این‌که یکدیگر را به خوبی درک نمی‌کنند. دوم این‌که پس از شهرت و دیده شدن در فضای مجازی، دیگرانی به این‌ها چشم طمع دارند و ممکن است کار به خیانت بکشد و یا ترس از خیانت داشته باشند. سوم این‌که بحث تعادل درآمدی مطرح است و هرکدام از زوج بلاگر‌ها می‌خواهند میزان مشخصی از درآمدی که کسب می‌کنند را در اختیار بگیرند و مرد‌ها به‌صورت سنتی تمایل دارند بر این درآمد اشراف داشته باشند اما خانم‌ها زیربار نمی‌روند. چهارم این‌که نوع تفریحات این‌ها متفاوت است و بعضا اختلاف سنگینی میان این افراد ایجاد می‌شود. به‌عنوان مثال خانم تمایل دارد با گروهی از دختر‌ها و پسر‌ها در مکانی برای تفریح جمع شوند اما مرد ممکن است با این موضوع موافق نباشد، از طرفی اقبالی که به هر دو طرف از سوی جنس مخالف وجود دارد، مشکلاتی را برای این افراد ایجاد می‌کند. بنابراین اگرچه زوج بلاگر‌ها در جلوی دوربین خوشحال و خوشبخت به نظر می‌رسند و همیشه به هم لبخند می‌زنند و نگاه‌شان به یکددیگر عاشقانه است ولی مشاهدات ما نشان می‌دهد که بیشترین اختلافات و دعوا‌های زناشویی مربوط به زوج بلاگرهاست.»
  زوجین بلاگر ۸۰ درصد زندگی خود را جلوی دوربین نمی‌آورند 
شریفی یزدی تصریح می‌کند: «اگر این‌ها بلاگر نبودند یا زندگی شخصی خود را به نمایش نمی‌گذاشتند، مشکلاتشان بسیار کمتر بود، بنابراین زوجین معمولی که به شکل نمایشی زندگی نمی‌کنند خیلی سریع می‌توانند به نقطه‌ای از تعادل برسند. این حجم از درآمدی که از طریق نمایش زندگی خصوصی به تصویر کشیده می‌شود، وقتی قرار است به پاشنه آشیل زندگی مشترک تبدیل شده و به همسران آسایش بدهد ولی آرامش ندهد، طبیعتا ارزشمند نخواهد بود. اصولا زندگی زناشویی و نهاد خانواده باید دارای حریم و چارچوب باشد و به غیر از زوجین، کسی یارای ورود به این عرصه را نداشته باشد، اما وقتی خصوصی‌ترین لحظات زندگی مشترک در فضای عمومی عرضه می‌شود، طبیعتا رابطه را دچار مشکل می‌کند و این توهم در دیگران پدید می‌آید که باید در یک خانه شیشه‌ای زندگی کرد و همه ببینند و بد‌انند در زندگی ما چه خبر است؛ غافل از این‌که زوجین بلاگر ۸۰ درصد زندگی خود را جلوی دوربین نمی‌آورند، چون در این صورت ذهنیت مردم نسبت به آن‌ها مخدوش شده و آن اقبال سابق را به آن‌ها نخواهند داشت. در این زمینه اولین کاری که باید انجام بدهیم، افزایش سواد رسانه است تا مخاطبان بتوانند هر پیام و محتوایی را در شبکه‌های اجتماعی دروازه‌بانی کنند. عمده اختلافات زناشویی معمولا ازاحساس ناکافی بودن، ناشی ازمقایسه‌های غلط سرچشمه می‌گیرد و روابط عاطفی را خدشه‌دار می‌کند، لذا آگاهی از تأثیرات فضای مجازی از ضرورت‌های زندگی مدرن به شمار می‌رود.»
 مسئله نظارت، ابتر است
فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی توانسته‌اند تعاملات ما را تسهیل کنند اما در برخی موارد روی روابط خانوادگی و به‌خصوص روابط زوجین با یکدیگر تأثیرات منفی زیادی داشته و آن‌طور که علیرضا شریفی یزدی در جمع‌بندی اظهاراتش مطرح می‌کند، با اعمال قوانین و اقدامات نظارتی نمی‌توان آسیب‌های این حوزه را کاهش داد. این‌روانشناس اجتماعی خاطرنشان می‌کند: «مسئله نظارت، ابتر است و به نتیجه نمی‌رسد، البته تا حدی می‌توان با کار‌های نظارتی، فعالیت در فضای مجازی را قاعده‌مند کرد، اما چندان نتیجه‌بخش نخواهد بود. ضمن آنکه بسیاری از بلاگر‌ها خارج از ایران فعالیت می‌کنند و اقدامات آن‌ها قابل کنترل و رصد نیست. بنابراین باید از دوران مهدکودک و از زمان ورود به مدرسه روی بحث سواد رسانه کار کرد. اگر میزان سواد رسانه ارتقاء پیدا کند، بازار بلاگر‌ها داغ نخواهد بود و مردم قدرت تشخیص پیدا می‌کنند. در حال حاضر هم نسبت به گذشته شرایط تا حدودی تعدیل شده و برخی از مردم ترفند‌ها را یاد گرفته‌اند و متوجه شده‌اند آنچه در این فضا به تصویر کشیده می‌شود واقعی نیست.» 

نوشته زندگی‌های مشترک بازیچه دست بلاگرها اولین بار در روزنامه رسالت. پدیدار شد.

source

shakotardid.ir

توسط shakotardid.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *