سرویس فرهنگ و هنر انتخاب: برخی تصور میکردند با روی کار آمدن دولت جدید عرصه سینما رونق میگیرد و نمود چنین رونقی را میشد در جشنواره فیلم فجر امسال مشاهده کرد، اما چنین نشد و امسال هم جشنوارهای کمرمق را شاهد هستیم؛ جشنوارهای که جدای از پایینبودن سطح کیفیت فیلمها ردپای سیاست در آن به شدت محسوس است. چند سالی است که ارگانها و نهادها عرصه سینما را به مثابه تریبونی مهم برای خود در نظر دارند و با تقبل بخش یا کل سرمایه فیلمها میکوشند مفاهیم مورد نظرشان تولید شود و گرچه شاهسواری، دبیر این دوره از جشنواره فیلم فجر، گفته است که «هیچ فیلمی با فشار نهادی در جشنواره قرار نگرفته و فیلمها امضای هیئت انتخاب را دارند»، اما با این حال تعداد فیلمهای حاضر در جشنواره فجر که با سرمایه نهادها و ارگانها ساخته شده به قدری زیاد است که چه امضای هیئت انتخاب پایشان باشد یا نباشد، جشنواره فیلم فجر را به فستیوالی نیمهارگانی تبدیل کرده است. نیمهارگانیشدن جشنواره فیلم فجر اغراق نیست، زیرا تقریبا نیمی از فیلمهای موجود از سوی ارگانها ساخته شده است. کافی است مروری بر فیلمهای امسال داشته باشیم.
مؤسسه «شهید آوینی» فیلم «بازی خونی» را در جشنواره دارد و به صورت مشترک با سازمان سینمایی سوره فیلم «تاکسیدرمی» را تهیه کرده است. همین مؤسسه سال قبل با فیلم «چراغهای ناتمام» وارد جشنواره شده بود. فیلم «بچه مردم هم» برای مؤسسه «بهشت امام رضا» است. جالب است بدانید که تهیهکننده این فیلم یعنی سید علی احمدی، تهیهکننده برنامه «خندوانه» هم بوده است.
موسسه «امام روحالله» هم سرمایهگذار فیلم «۱۹۶۸» است. بنیاد «روایت فتح» هم دو فیلم دارد: «پیشمرگ» و «شمال از جنوب غربی». سازمان سینمایی «سوره» هم سه فیلم دارد: «ناتور دشت»، «اشک هور» و به صورت مشترک با موسسه «شیهد آوینی» فیلم «تاکسیدرمی».
سازمان اوج هم با فیلمهای «خدای جنگ» و «اسفند» که البته بخشی از سرمایه «اسفند» متعلق به بنیاد فارابی است، در جشنواره فیلم فجر حضور دارد. بنیاد فارابی هم علاوه بر تأمین بخشی از فیلم اخیر در مشارکت با دیگر ارگانها و نهادها دو فیلم دیگر را هم دارد: «زیبا صدایم کن» به کارگردانی رسول صدرعاملی در مشارکت با کانون پرورش فکری و «صیاد» به کارگردانی جواد افشار در مشارکت با بنیاد شهید. کانون پرورش فکری خودش سرمایهگذار فیلم «چشمبادومی» هم هست.
همانطور که مشاهده میشود ۱۵ فیلم از مجموع ۳۷ فیلم حاضر در جشنواره از سوی نهادها و ارگانها تأمین بودجه شدهاند و اگر به موضوعات این فیلمها هم توجه کنیم، مشخص میشود موضوعات هر یک از این فیلمها عمدتا در جهت خط مشی ارگانها و مؤسسات سرمایهگذارشان است. گرچه حضور ارگانها در عرصه سینما میتواند برای سینماگران از لحاظ مالی آورده داشته باشد و فیلمسازی را برای آنها راحتتر کند، اما آسیبش آن است که فیلمساز و نویسنده باید از پیش در چارچوب نهاد سرمایهگذار حرکت کند و این شرایط عملا سینمای مستقل و خلاق را به انزوا میبرد و باعث میشود ابتکار عمل به جای آنکه در اختیار هنرمند باشد، در دست نهادها و ارگانها قرار بگیرد. چنین شرایطی یک نتیجه فرامتنی هم خواهد داشت؛ آنکه هرچه قدر عرصه سینما به سمت موضوعات و خواستههای نهادها برود، از اقبال عمومی کمتری برخوردار میشود. در سالهای اخیر مشاهده کردهایم که چنین شیوهای آوردهای محتوایی برای سینمای ایران نداشته است و مردم نیز کمتر تمایل داشتهاند که پای دیدن فیلمهای ارگانی در سینماها بنشینند. اکنون کار به جایی رسیده است که سینماگران دغدغهمندِ مستقل عمدتا در انزوا به سر میبرند یا برای تأمین سرمایه فیلم دلخواه خود با مشکلات بسیاری مواجهاند و عمده فیلمهای تولیدشده یا ارگانی با موضوعاتی خاص است یا کمدیهایی است که پایینبودن ارزش محتواییشان بر همگان روشن است. برای مثال در هر سال شاید کمتر از تعداد انگشتان یک دست فیلمهای اجتماعیِ مستقل ساخته شود.
مسئله بعدی رقابت برخی کارگردانها در کسب بودجه از سازمانها و ارگانهای مختلف است. آنها به نوعی سعی میکنند برای ادامه فعالیت سینماییشان و تأمین معاش قدری دست از ایدهآلهای خود بکشند و فیلمهایی معمولا سفارشی را بسازند. شاید یکی از دلایل رشد سینمای زیرزمینی و افزایش تعداد فیلمهای بدون مجوز که با اقبال در جشنوارههای بینالمللی و در میان مردم هم روبهرو میشوند، تنگشدن روزافزون سینمای مستقل از ایران است؛ دوگانهای که انگار در نسبتی برابر با یکدیگر پیش میروند و هرچه قدر فیلمسازی در اختیار نهادها قرار میگیرد، سینمای زیرزمینی هم رشد میکند.
source