
قرنها طول کشید تا مردم عدد صفر را بپذیرند. اکنون، این مفهوم به اعصابشناسان کمک میکند تا درک کنند مغز چگونه «نبود» را ادراک میکند.
اگر تا به حال در جنگلی بودهاید و برای شناسایی پرندهای پنهان درختان را زیر و رو کردهاید، احتمالا تجربه این احساس را داشتهاید؛ وقتی دوستانتان به شاخهای اشاره میکنند و میپرسند آیا پرندهای را میبینید، شما با حوصله کامل به دوربین دوچشمی خود متکی هستید، اما نتیجه فقط «نبود پرنده» است. این تجربه ساده، در واقع دروازهای به یکی از عمیقترین رازهای ذهن انسان است: چگونه مغز ما میتواند «چیزی که وجود ندارد» را درک کند؟
این سؤال درک «هیچ چیز» موضوعی است که عصبشناسان را سالها مشغول کرده است. پژوهشها نشان میدهند که مفهوم «صفر» ممکن است کلیدی برای درک این پدیده باشد. عدد صفر، که در طول تاریخ بشریت نقشی مرموز و گاه ضد و نقیض داشته، از تمدنهایی که از «هیچی بودن» میترسیدند تا فرهنگهایی که آن را به عنوان بخشی از فلسفه خود پذیرفتند، سیر تحولی جذاب را پشت سر گذاشته است.
اما این تنها دلیل جذابیت صفر نیست. شباهت شگفتانگیزی بین نحوه درک مغز از «نبود» و نحوه نمایش صفر به عنوان یک عدد وجود دارد. اگر مغز انسان سیستمهای تخصصیافتهای برای شمارش موجودات قابل مشاهده (مثل جغدهای روی یک شاخه) دارد، چطور این سیستم میتواند از آنچه قابل مشاهده است فراتر رود و نشان دهد که «هیچ جغدی وجود ندارد؟»
اخیرا، مطالعات عصبشناختی روی مغز انسان و حتی حیوانات نشان دادهاند که برخی نورونها به طور خاص به «صفر» واکنش نشان میدهند. این نورونها، که به «نورونهای صفر» معروف شدهاند، ممکن است مکانیسمی اساسی برای درک «هیچی بودن» باشند. این کشف میتواند به ما کمک کند تا نه تنها نحوه درک مغز از «صفر» را بهتر بفهمیم، بلکه به اصلیترین سؤالات درباره هوشیاری و تجربههای ذهنی نیز پاسخ دهیم.
به گزارش aeon؛ این شباهت بین درک «صفر» و «نبود» شاید اتفاقی نباشد. زمانی که مغز شما عدد صفر را تشخیص میدهد، ممکن است از مکانیسمهای حسی اساسی استفاده کند که تعیین میکنند چه زمانی قادر به دیدن چیزی هستید و چه زمانی نیستید. این ارتباط میتواند به نظریههای هوشیاری کمک کند تا از «صفر» به عنوان ابزاری برای کشف ماهیت خود آگاهی استفاده کنند.
در نهایت، این پرسش مطرح میشود: آیا درک «صفر» میتواند به عنوان نشانهای برای هوشیاری در موجودات زنده باشد؟ اگر چنین باشد، این عدد ساده که به ظاهر بیمعناست، ممکن است راهی به سوی فهم عمیقتر از آگاهی و هوشیاری انسانی باشد. تا زمانی که این راز کاملاً حل نشده، حداقل این را میدانیم که «هیچ چیز» در واقع، اهمیت زیادی دارد.
source