Wp Header Logo 2291.png

۸۸ سال پیش، دیزنی با اکران سفیدبرفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs) اولین انیمیشن بلند خود را منتشر کرد؛ فیلمی که نه تنها آینده این استودیو را دگرگون ساخت، بلکه تاریخ سینما را تغییر داد و نشان داد که انیمیشن چه ظرفیت‌هایی دارد. دیزنی پس از سال‌ها تجربه‌اندوزی با انیمیشن‌های کوتاه و مجموعه «سمفونی‌های احمقانه» (Silly Symphonies)، در نهایت خلاف تمام پیش‌بینی‌ها عمل کرد و شاهکاری خلق نمود که هنوز هم، پس از گذشت دهه‌ها، جادوی خود را حفظ کرده است.

با این حال، سفیدبرفی و هفت کوتوله در کنار اینکه یک اثر کلاسیک انکارناپذیر، موفقیتی درخشان در سینما و الگویی برای بسیاری از فیلم‌های پس از خود محسوب می‌شود، بی‌نقص نیست. در آن زمان، دیزنی هنوز در حال آزمون و خطا بود تا یاد بگیرد چگونه از انیمیشن‌های ده دقیقه‌ای به یک داستان کامل ۸۳ دقیقه‌ای برسد و این مسئله کاملاً در فیلم مشهود است. در واقع، سفیدبرفی و هفت کوتوله بیشتر شامل ده دقیقه روایت در ابتدا و انتهاست، در حالی که حدود یک ساعت از فیلم به اجرای ترانه‌هایی درباره نظافت و خانه‌داری اختصاص دارد. افزون بر این، شخصیت سفیدبرفی عمق چندانی ندارد (چیزی که دیزنی تنها ۱۳ سال بعد با سیندرلا اصلاح کرد و او را به شخصیتی واقعی‌تر تبدیل نمود) و ما تقریباً هیچ اطلاعاتی درباره شاهزاده بی‌نام و ملکه داستان نداریم. سفیدبرفی (Snow White) دستاوردی شگرف بود، اما در عین حال حاصل تلاش گروهی از انیماتورها بود که در مسیر کشف و توسعه یک شیوه جدید از داستان‌گویی، گاه با کاستی‌هایی مواجه می‌شدند. به بیان ساده، این فیلم هم‌زمان می‌تواند یک شاهکار ژانری مهم باشد و در عین حال، انتقادات راجع به ضعف‌های آن نیز درست باشند.

با در نظر گرفتن علاقه پیشین دیزنی به دنباله‌ها و پیش‌درآمدهای ویدیویی و همچنین گرایش اخیرش به بازسازی انیمیشن‌های کلاسیک در قالب فیلم‌های لایو-اکشن، جای تعجب است که تقریباً یک قرن طول کشیده تا این استودیو بار دیگر به دنیای سفیدبرفی بازگردد (هرچند که تلاش‌هایی در این زمینه پیش از این نیز وجود داشته است). فیلم جدید سفیدبرفی که توسط مارک وب (کارگردان (۵۰۰) روزِ سامر و مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز) ساخته و فیلمنامه آن توسط ارین کرسیدا ویلسون (Secretary و Chloe) نوشته شده است، قصد ندارد صرفاً نسخه اصلی را بهبود ببخشد، بلکه تلاش می‌کند تا جنبه‌هایی از فیلم ۱۹۳۷ را که کمی سطحی پرداخت شده بودند، بازآفرینی و گسترش دهد. همان‌طور که در اغلب بازسازی‌های لایو-اکشن دیزنی دیده‌ایم، بعید است که این روایت جدید بتواند جایگزین محبوبیت نسخه اصلی شود، اما فیلم سفیدبرفی می‌تواند به عنوان گسترشی جذاب از این دنیا در نظر گرفته شود و به‌عنوان مکملی دوست‌داشتنی برای گنجینه انیمیشنی دیزنی ایفای نقش کند.

داستان فیلم سفیدبرفی درباره چیست؟

سفیدبرفی بازسازی لایو-اکشن دیزنی است که تلاش می‌کند این افسانه کلاسیک را برای نسل جدید به‌روز کند

سفیدبرفی بازسازی لایو-اکشن دیزنی است که تلاش می‌کند این افسانه کلاسیک را برای نسل جدید به‌روز کند

بخش عمده‌ای از آنچه در جدیدترین بازسازی لایو-اکشن دیزنی گسترش یافته، به سفیدبرفی (ریچل زگلر) و سرزمینی که در آن متولد شده است مربوط می‌شود. سفیدبرفی تنها فرزند یک پادشاه و ملکه بود که با عشق، مهربانی و شفقت بر قلمرو خود حکمرانی می‌کردند. اما پس از مرگ ملکه، پادشاه با زنی که قدرت‌های جادویی دارد ازدواج می‌کند و او (با بازی گل گدوت) به ملکه جدید تبدیل می‌شود. هنگامی که پادشاه از قصر خارج شده و هرگز بازنمی‌گردد، ملکه جدید کنترل سرزمین را به دست می‌گیرد، با بی‌رحمی بر مردم حکومت می‌کند، ثروت سرزمین را برای خود نگه می‌دارد و باعث می‌شود قلمرو در فقر و گرسنگی فرو رود. بسیاری از مردم تصور می‌کنند که سفیدبرفی ناپدید شده است، اما در واقع، ملکه ناتنی او را به عنوان خدمتکاری در همان قصر خودش نگه می‌دارد.

ملکه هر روز مقابل آینه جادویی می‌ایستد و می‌پرسد که زیباترین فرد در سرزمین کیست. آینه همیشه نام ملکه را می‌برد، اما پس از آنکه سفیدبرفی مهربانی خود را به جاناتان (اندرو برناپ)، یک شورشی محلی و دزدی که مخفیانه وارد قصر شده بود، نشان می‌دهد، آینه جادویی سفیدبرفی را زیباترین فرد معرفی می‌کند. خشم ملکه زبانه می‌کشد و او از شکارچی وفادارش (انسو کابیا) می‌خواهد که سفیدبرفی را به جنگل برده، او را بکشد و قلبش را برای او بیاورد. اما شکارچی، پس از مشاهده مهربانی سفیدبرفی، از انجام فرمان سر باز می‌زند و به او می‌گوید که برای نجات جانش به جنگل فرار کند.

در اعماق جنگل، سفیدبرفی وارد یک جنگل جادویی می‌شود، با هفت کوتوله آشنا می‌شود و به گروهی می‌پیوندد که قصد دارند برضد ملکه شورش کنند. در این مسیر، او تلاش می‌کند تا سرزمین خود را به شکوه و عظمت گذشته‌اش بازگرداند.

۱۲ ایستراگ و ارجاع در فیلم موانا ۲ با توضیح کامل

سفیدبرفی تلاش می‌کند داستانی کلاسیک را به‌روز کند

ریچل زگلر در نقش سفیدبرفی بازی‌ای درخشان و احساسی ارائه می‌دهد که به شخصیت عمق و پویایی بیشتری می‌بخشد

ریچل زگلر در نقش سفیدبرفی بازی‌ای درخشان و احساسی ارائه می‌دهد که به شخصیت عمق و پویایی بیشتری می‌بخشد

به طور کلی، تلاش سفیدبرفی برای کامل‌تر کردن این داستان بیشتر زمانی موفق است که این کار را در مقیاس بزرگتری انجام می‌دهد. ورود به پس‌زمینه سفیدبرفی، جایگاه او در این پادشاهی و رابطه‌اش با ملکه شرور از انتخاب‌های هوشمندانه‌ای هستند که تنها باعث می‌شود این داستان فانتزی به هم پیوسته‌تر و منسجم‌تر به نظر برسد. این دیگر تنها داستان یک ملکه در برابر زیباترین فرد جهان نیست؛ اکنون داستان رهبری استبدادی، ثروتمند و خودخواه است که باید با همدلی، مهربانی و امید رقابت کند (و چه کسی نمی‌تواند با این موضوع ارتباط برقرار کند؟).

با وجود تمام جنجال‌ها درباره اینکه فیلم چطور به سراغ شخصیت‌های کوتوله‌ها خواهد رفت، توسعه شخصیت‌های هفت کوتوله توسط ویلسون تغییر خوشایندی است. این کوتوله‌ها که بیشتر از ۲۷۴ سال را با هم زندگی کرده‌اند، به خوبی تضادهای رفتاری خود را به نمایش می‌گذارند (مثلاً چطور «غمگین» می‌تواند در خانه‌ای با کسی به نام «خوشحال» زندگی کند؟) و همزمان ویژگی‌های اصلی شخصیتیشان را به تصویر می‌کشند. در واقع، یکی از بهترین توسعه‌ها در این بازسازی، نحوه برخورد فیلم با شخصیت «دیوپی» و رابطه او با سفیدبرفی است. سفیدبرفی و دیوپی در نسخه اصلی لحظات نمادین زیادی داشتند و در اینجا هم همینطور است؛ تماشای چگونگی رشد این دوستی به واقع دل‌نشین است و باعث می‌شود شما کاملاً فراموش کنید که در حال تماشای کوتوله‌های CGI هستید.

البته، نه همه تلاش‌های این فیلم برای به‌روز کردن موفق بوده است. اکنون کوتوله‌ها ظاهراً قدرت تشخیص سنگ‌های قیمتی در معادن با دستان درخشان را دارند؛ انتخابی که هیچ تاثیری بر بقیه فیلم ندارد. در همین راستا، گاهی سفیدبرفی سعی می‌کند برخی جنبه‌ها و تصاویری را توضیح دهد یا گسترش دهد که در واقع نیازی به گسترش ندارند. احتمالاً نیازی به یک داستان مبدأ برای نام سفیدبرفی نیست، یا اینکه لازم نیست گفته شود که پادشاهی روزگاری سرشار از سیب‌های قرمز آبدار بوده که سفیدبرفی و مادرش برای مردم پای سیب می‌پختند. این موارد به داستان آسیب نمی‌زنند، اما احساس می‌شود که ساختن دنیای اضافی و پرجزئیات، چندان ضروری نبوده است.

بیشترین انتخاب گیج‌کننده فیلم به گروه شورشیان جاناتان مربوط می‌شود، که به وضوح قرار بود این فیلم به‌روزرسانی شده‌ای از هفت کوتوله‌ها باشد، پیش از آنکه نسخه‌های CGI مشابه نسخه اصلی وارد فیلم شوند. سفیدبرفی تلاش می‌کند که هر دو گروه را در این یک داستان به کار ببرد، اما همزمان سعی می‌کند خیلی به شورشیان توجه نکند. ما زمان کافی برای آشنایی واقعی با این افراد نداریم و در حالی که فیلم به سوی نسخه‌های کلاسیک کوتوله‌ها باز می‌گردد، حفظ این گروه اضافی در داستان بیشتر گیج‌کننده است تا مفید.

ریچل زگلر سفیدبرفی فوق‌العاده‌ای است

داستان، علاوه بر روایت معروف ملکه شرور و سفیدبرفی، به بررسی روابط بین شخصیت‌ها و پیچیدگی‌های بیشتر دنیای آن‌ها پرداخته است

داستان، علاوه بر روایت معروف ملکه شرور و سفیدبرفی، به بررسی روابط بین شخصیت‌ها و پیچیدگی‌های بیشتر دنیای آن‌ها پرداخته است

بخش زیادی از موفقیت این به‌روزرسانی لایو-اکشن به لطف بازی ریچل زگلر است. در کودکی، پدرش به او می‌گوید که باید بی‌باک، عادل، شجاع و صادق باشد، و این ویژگی‌ها را در هر صحنه‌ای از بازی زگلر در نقش سفیدبرفی می‌بینیم. او خوش‌بین است، اما از لزوم ایجاد تغییر برای بهبود وضعیت سرزمین آگاه است. زگلر هیچ تلاشی نمی‌کند تا سفیدبرفی انیمیشنی را تقلید کند؛ در عوض، او سعی می‌کند تا شخصیت خود را با همان روحیه و توجه به دیگران که از والدینش آموخته، به نمایش بگذارد. بدون شک، این یکی از بهترین بازی‌ها از یک پرنسس لایو-اکشن دیزنی تاکنون است، و زگلر به طرز زیبایی قلب این شخصیت را به تصویر می‌کشد، در حالی که به او آژانس و عمق بیشتری نسبت به نسخه قبلی می‌دهد.

متأسفانه، ملکه شرور گل گدوت در این نسخه کم‌اهمیت‌تر از چیزی است که باید باشد. گدوت قطعاً تمام توان خود را به کار می‌برد، اما او آن نوع طبیعت عظیم و تحمیلی که باعث می‌شود ملکه شرور یک آنتاگونیست تسلط‌طلب باشد را ندارد. همچنین، فیلمنامه ویلسون به او کمکی نمی‌کند و تنها به جزئیات کمی که پیش از این در مورد او می‌دانستیم، پرداخته می‌شود. بله، او به قدرت‌طلبی، خودمحوری و طمع شناخته می‌شود، اما حالا… او می‌خواند! در حالی که سفیدبرفی می‌داند چگونه شخصیت اصلی خود را جذاب‌تر کند و به عمق بیشتری از شخصیت او بپردازد، ملکه شرور از گسترش مشابهی برخوردار نمی‌شود و این مسئله باعث آسیب به دینامیک اصلی فیلم می‌شود.

موسیقی سفیدبرفی کمی خسته‌کننده است

مارک وب با موفقیت توانسته تعادلی بین فانتزی و واقعیت ایجاد کند و فضای جادویی فیلم را حفظ کند

مارک وب با موفقیت توانسته تعادلی بین فانتزی و واقعیت ایجاد کند و فضای جادویی فیلم را حفظ کند

به عنوان یک فیلم موزیکال، سفیدبرفی ترکیبی از لحظات موفق و ناموفق است. طبیعتاً، بهترین آهنگ‌های فیلم، بازسازی‌های قطعات کلاسیک مانند «Heigh-Ho»، «Whistle While You Work» و «The Silly Song» هستند که اغلب با ترانه‌های اضافی همراه شده‌اند—که در بیشتر موارد خوب عمل می‌کنند و از جذابیت این قطعات خاطره‌انگیز نمی‌کاهند.

جای تعجب نیست که بهترین آهنگ‌های جدید این فیلم، که توسط بنج پاسک و جاستین پال (آهنگ‌سازان La La Land و The Greatest Showman) ساخته شده‌اند، حول محور سفیدبرفی (ریچل زگلر) می‌چرخند. زگلر در این نسخه یک قطعه «من می‌خواهم» قوی‌تر با عنوان «Waiting on a Wish» دارد که معرفی بسیار خوبی از شخصیت او ارائه می‌دهد.

آهنگ «A Hand Meets a Hand» با اجرای زگلر و برناپ نیز به‌خوبی ساخته شده است، اما دوئت دیگرشان، «Princess Problems»، بیش از حد حس «بچه‌های تئاتری» را القا می‌کند و با تکیه بر شوخی‌های آگاهانه با مخاطب، تأثیرگذاری خود را از دست می‌دهد.

ضعیف‌ترین قطعه فیلم اما بدون شک آهنگ جدید ملکه شرور، «All Is Fair» است که بیشتر شبیه تلاشی برای سرگرم‌کننده‌تر جلوه دادن او است، در حالی که این شخصیت به یک شرور سلطه‌گر و ترسناک نیاز دارد. همچنین، در مقایسه با مهارت‌های خوانندگی زگلر، گل گدوت چندان درخشان ظاهر نمی‌شود و این مسئله فاصله میان شخصیت قهرمان و ضدقهرمان را بیشتر نمایان می‌کند.

سفیدبرفی داستانی کلاسیک را به شکلی تحسین‌برانگیز برای نسل جدید بازآفرینی می‌کند

در حالی که برخی از بخش‌های فیلم مانند موسیقی و ترکیب کوتوله‌ها گاهی به نظر پراکنده می‌آیند، ملکه شرور با بازی گل گدوت نتواسته است به قدرت نسخه اصلی برسد

در حالی که برخی از بخش‌های فیلم مانند موسیقی و ترکیب کوتوله‌ها گاهی به نظر پراکنده می‌آیند، ملکه شرور با بازی گل گدوت نتواسته است به قدرت نسخه اصلی برسد

در این بازآفرینی، مارک وب تعادلی زیبا بین فانتزی و واقعیت برقرار کرده است. بله، همچنان حیوانات بامزه‌ای در کنار سفیدبرفی حضور دارند، اما در دنیای پس از Enchanted، دیگر نمی‌توانند در شستن ظرف‌ها و تمیزکاری کمک کنند! با این حال، وب موفق شده است که همچنان حس یک قصه پریان را در فیلم حفظ کند، با تمام وحشت‌ها و زیبایی‌هایی که چنین داستانی باید داشته باشد. سکانس فرار سفیدبرفی به جنگل جادویی همان تصاویر ترسناک و خیالی را دارد که انتظار داریم، و در عین حال، روایت آشنای ملاقات شاهزاده و پرنسس کمی عمیق‌تر از نسخه اصلی شده است.

اما آنچه این فیلم را حقیقی‌تر و تأثیرگذارتر می‌کند، تأکیدی است که وب بر نمایش سختی‌ها و مشکلات این پادشاهی دارد. او از نمایش ابعاد تاریک داستان ابایی ندارد، اما همچنان موفق می‌شود بین واقع‌گرایی و جادوی داستانی تعادل برقرار کند.

فیلم‌نامه ویلسون نیز در بیشتر موارد موفق شده است آنچه سفیدبرفی پس از ۸۸ سال به آن نیاز دارد را کشف کند. افزودن عمق به داستان به شکلی هوشمندانه و خلاقانه انجام شده است، به گونه‌ای که شخصیت‌ها و دنیای فیلم از زوایای جدیدی مورد بررسی قرار می‌گیرند. البته، گاهی داستان کمی پراکنده و وصله‌پینه‌شده به نظر می‌رسد، به‌ویژه در برخورد با کوتوله‌های CGI و کوتوله‌های جدید، اما این لحظات کم و گذرا هستند.

با توجه به فشارهای سنگینی که روی این فیلم برای بازسازی یکی از شاهکارهای بی‌بدیل دیزنی و اولین انیمیشن بلند تاریخ استودیو وجود داشت، تعجب‌آور است که فیلم چقدر خوب از پس این مأموریت برآمده است. البته، فیلم بی‌نقص نیست و در تلاش برای مدرن‌سازی داستان گاهی دچار سردرگمی و آشفتگی می‌شود، اما احساسات صادقانه و قلب تپنده داستان، بسیاری از این ضعف‌ها را جبران می‌کند.

سفیدبرفی قطعاً نیازمند یک بازآفرینی بود، و این نسخه، تلاش تحسین‌برانگیزی برای این کار است. شاید این فیلم زیباترین سفیدبرفی تاریخ نباشد، اما قطعاً یکی از بهترین بازسازی‌های لایو-اکشن دیزنی به شمار می‌رود.

رتبه‌بندی غم‌انگیزترین پایان‌بندی‌های دیزنی

نظر شما درباره فیلم سفیدبرفی چیست؟

سفیدبرفی یک تجربه سینمایی دل‌انگیز است که به خوبی برای نسل جدید بازخوانی شده است

سفیدبرفی یک تجربه سینمایی دل‌انگیز است که به خوبی برای نسل جدید بازخوانی شده است

فیلم سفیدبرفی تلاش می‌کند تا یکی از محبوب‌ترین داستان‌های دیزنی را برای نسل جدید بازآفرینی کند و تا حد زیادی در این مسیر موفق است. بازی درخشان ریچل زگلر، موسیقی‌های جذاب (هرچند با نقاط ضعف)، و رویکردی تازه به شخصیت‌ها و داستان، این فیلم را به یکی از بهترین بازسازی‌های لایو-اکشن دیزنی تبدیل کرده است. البته، فیلم از برخی ضعف‌ها و آشفتگی‌های روایی رنج می‌برد، به‌ویژه در ترکیب کوتوله‌های CGI با ایده‌های جدید و عدم توسعه کافی شخصیت ملکه شرور.

با این حال، فیلم سفیدبرفی با قلبی صادقانه و داستانی آشنا اما تکامل‌یافته، تلاشی تحسین‌برانگیز برای زنده کردن این افسانه کلاسیک است. شاید این نسخه جاودانگی انیمیشن اصلی را نداشته باشد، اما با روایت مدرن‌تر و شخصیت‌پردازی عمیق‌تر، جایگاه خود را به‌عنوان یک همراه ارزشمند برای فیلم اصلی تثبیت می‌کند.

منبع: Collider


داستان زندگی بزرگ‌ترین یوتوبر ماینکرافت | میزگیم با عرفان تاکسیک

داستان زندگی بزرگ‌ترین یوتوبر ماینکرافت | میزگیم با عرفان تاکسیک

Loading

source

shakotardid.ir

توسط shakotardid.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *