امروز در سری مطالب عید چی ببنییم؟ رفتیم سراغ یک فیلم کمدی شاهکار. پیر بروشان، ناشر موفقی است که همراه با گروهی از دوستانش هر چهارشنبه شامی به نام «شام احمقها» ترتیب میدهد. هر عضو باید یک فرد سادهلوح را به عنوان مهمان خود دعوت کند و کسی که احمقترین فرد را بیاورد، برنده میشود. قربانی تازهٔ پیر، فرانسوا پینیون، حسابدار وزارت دارایی است. پیر هنگام بازی گلف کمرش آسیب میبیند. وقتی فرانسوا برای نوشیدنی قبل از شام به آپارتمان او میآید، پیر به او میگوید که نمیتوانند در شام شرکت کنند. اما فرانسوا، در تلاش برای کمک، اوضاع را بدتر میکند.
کریستین، همسر پیر، که پیشتر با انزجار از این شام احمقها خانه را ترک کرده بود، تلفن میزند و میگوید که قصد دارد از او جدا شود. فرانسوا که از سر دلسوزی میخواهد کنار پیر بماند، تلاش میکند پزشک او را خبر کند، اما اشتباهی با معشوقهٔ سابق پیر، مارلن، تماس میگیرد. پیر با وحشت میشنود که مارلن قصد دارد به خانهاش بیاید. پیر که گمان میکند کریستین نزد شوهر سابقش و دوست قدیمیاش، لبلان، رفته است، از فرانسوا میخواهد به بهانهای با او تماس بگیرد. اما لبلان متوجه نقشه میشود و بیهیچ کینهای برای کمک به خانهٔ پیر میآید.

بازی شام یک کمدی فرانسوی هوشمندانه و بهشدت سرگرمکننده است که در یک شب پرماجرا روایت میشود
فرانسوا که برای جلوگیری از ورود مارلن فرستاده شده، به جای او با کریستین روبهرو میشود که نظرش تغییر کرده و به خانه بازگشته است. اما او که گمان میکند کریستین همان مارلن است، ناخواسته همهچیز را لو میدهد. کریستین خشمگین از خانه بیرون میزند. پیر که ناامید شده، نتیجه میگیرد که او پیش منو، زنباز معروف، رفته است. فرانسوا با همکارش شوال، بازرس مالیاتی که در حال تحقیق دربارهٔ منو است، تماس میگیرد. شوال با بیمیلی پروندهای را که محل مخفیگاه عاشقانهٔ منو را فاش میکند، به خانهٔ پیر میآورد. اما زمانی که با منو تماس میگیرند، مشخص میشود که او با زن دیگری مشغول است. شوال که ناراضی است، تهدید میکند که حسابهای مالی پیر را بررسی خواهد کرد.
خبر میرسد که کریستین تصادف کرده؛ او مجروح شده اما حاضر نیست پیر را ببیند. فرانسوا از مارلن حقیقت ماجرای دعوتش به شام را میفهمد و عمیقاً ناراحت میشود. با این حال، با کریستین تماس میگیرد و او را متقاعد میکند که پیر به او نیاز دارد. پیر که از کردهٔ خود پشیمان است، غرق در سپاسگزاری میشود. اما درست در لحظهٔ آخر، فرانسوا دوباره همهچیز را خراب میکند.

داستان دربارهی ناشری مغرور است که برای یک مهمانی هفتگی، فردی سادهلوح را دعوت میکند اما در نهایت خودش در دام اشتباهاتش گرفتار میشود
فرانسیس وبر، یکی از موفقترین نویسندگان و کارگردانان فرانسوی، در سنت طولانی کمدی عامیانهٔ فرانسه جای میگیرد؛ سنتی که هرگز بهطور کامل از کانال مانش عبور نکرده است. نمونههای پیشین این سبک شامل فیلمهای لویی دو فونس و آثار فیلیپ دو بروکا هستند. در بریتانیا، چنین فیلمهایی در میانهٔ دو گروه مخاطب قرار میگیرند: دوستداران سینمای فرانسه معمولاً به طنزهای لطیفتر اریک رومر گرایش دارند، در حالی که علاقهمندان به کمدیهای پرهیجان، اغلب زیرنویس را برنمیتابند. احتمالاً وبر در بریتانیا بیشتر به خاطر فیلم L’Emmerdeur محصول ۱۹۷۳ شناخته میشود (که بیلی وایلدر در سال ۱۹۸۱ بازسازی ناموفقی از آن با عنوان Buddy, Buddy ارائه کرد). وبر این فیلم را بر اساس نمایشنامهٔ خودش برای کارگردان ادوار مولینارو نوشته بود.
در L’Emmerdeur، برنامههای یک آدمکش خونسرد (با بازی لینو ونتورا) به طور مداوم توسط یک ابله خوشنیت (با بازی ژاک برل) به هم میریزد. فیلم بازی شام (Le Dîner de cons)، که وبر آن را از یکی دیگر از نمایشنامههای موفقش اقتباس کرده، همین رابطه را با ترکیبی تازه بازآفرینی میکند: این بار یک ناشر متکبر (با بازی تیری لرمی) زندگی منظمش را توسط فردی بیش از حد مشتاق و خوشنیت (با بازی ژاک ویلهره) نابود شده میبیند. جالب اینکه شخصیتهای برل و ویلهره در این دو فیلم حتی نام خانوادگی مشترکی دارند: «پینیون».

ژاک ویلهره در نقش فرانسوا پینیون با بازی بینظیرش، ترکیبی از معصومیت و دردسرسازی را ارائه میدهد که لحظات کمدی فراموشنشدنی خلق میکند
نقطهٔ کلیدی در این نوع زوجهای کمدی، جذب شدن شخصیت سادهلوح به فرد منطقی و حسابگر نیست — چرا که این امر به خودی خود قابل درک است — بلکه برعکس، توهم خطرناک فرد منطقی است که بر اساس منافع شخصی سرد و حسابشدهاش گمان میکند حتی ناکارآمدترین و نابههنجارترین آدمها را میتوان با کمی راهنمایی در همان سیستم منظم ادغام کرد. به جای آنکه بروشان، پینیون را بهعنوان یک فاجعهٔ متحرک بشناسد و هرچه سریعتر از شر او خلاص شود، او را به چشم چالشی میبیند که باید بر آن غلبه کرد.
در نقش بروشان، چهرهی تراشخورده و نگاه آبیِ ناباورانهی تیری لرمی او را به گزینهای ایدهآل برای این نقش تبدیل کرده است. دانیل پرِوو نیز با حضوری درخشان در نقش یک بازرس مالیاتی فرصتطلب، لحظهای بهیادماندنی خلق میکند که بهترین شوخی غیرمنتظرهی فیلم را به نام خود ثبت میکند. اما فیلم، همانطور که باید، کاملاً توسط ژاک ویلهره در نقش پینیون به سرقت میرود.
ویلهره با سرِ گرد و نیمهطاس، چشمان بیرونزده و دهان کوچک و تپلش، چیزی میان یک نوزاد غولپیکر و نسخهی آرامتری از زرو موستل به نظر میرسد. شخصیت کمدی او همچنین یادآور تغییرات ناگهانی و غیرمنتظرهی خلقوخو در نوزادان است و در خندهدارترین لحظات فیلم، دوربین با لذت چهرهی دایرهوار و انعطافپذیر او را دنبال میکند، در حالی که از رضایت احمقانه به بهتی لرزان و غمگین فرو میرود.

فیلم با دیالوگهای تیز، ریتمی سریع و موقعیتهای طنز دقیق، نمونهای عالی از کمدی موقعیت و سبک فارس فرانسوی است
فیلم بازی شام پیش از آنکه به پردهی سینما راه یابد، بیش از ۹۰۰ اجرا روی صحنهی تئاتر پاریس داشت؛ بنابراین جای تعجب نیست که ریتم و سازوکارهای کمدی آن با دقتی مهندسیشده اجرا میشوند. تنها لحظهی نامطمئن فیلم در اواخر آن رخ میدهد، زمانی که وبر برای لحظهای لحن اخلاقی به خود میگیرد و تلاش میکند ما را در قالب بروشان، که مخاطب با او همذاتپنداری کرده، وادار به احساس گناه کند، زیرا پینیون را احمق پنداشتهایم. از آنجا که تمام دلیل وجودی کمدی فیلم تا این لحظه بر همین پایه بنا شده، این تلاش برای اشغال جایگاه اخلاقی چندان موجه به نظر نمیرسد.
با کنار گذاشتن این نکته، فیلم وبر تمام لذتهای ساده، بیادعا و خوشساخت یک کمدی فرانسوی سنتی را ارائه میدهد. آنقدر کلاسیک که در لحظاتی حتی حس نوستالژی برمیانگیزد: امروزه چند فیلم بریتانیایی جرأت دارند هواداران فوتبال را بهعنوان احمقهای غرق در اطلاعات پیشپاافتاده به تصویر بکشند؟
با یک صحنهی ثابت (با برشهای مؤثر به نماهای دیگر) و روایتی که در یک شب پرحادثه جریان دارد، این داستان به همان اندازه که روی پردهی سینما موفق است، میتواند روی صحنهی تئاتر نیز بهخوبی اجرا شود. بازی شام نمونهای بینقص از پیچیدهترین گونهی کمدی، یعنی فارْس (نمایش مضحک) فرانسوی است.
فرانسیس وبر، در مقام نویسنده و کارگردان، طرحی استادانه و دقیق ارائه میدهد که دقیقاً به اندازهی زمانی که میتواند آن را حفظ کند، گسترش مییابد. او به شکلی مداوم موقعیتهایی خلق میکند که هم خنده و هم شگفتی تماشاگر را برمیانگیزند.
روزهای عید تماشای فیلم بازی شام را از دست ندهید!

کارگردانی و فیلمنامهی فرانسیس وبر بینقص عمل میکند و با حفظ تعادل بین طنز و تنش، مخاطب را تا لحظهی آخر درگیر نگه میدارد
فیلم بازی شام یکی از درخشانترین نمونههای کمدی فرانسوی است که با داستانی بهظاهر ساده اما استادانه طراحیشده، مخاطب را از ابتدا تا انتها درگیر میکند. فیلم در فضایی محدود اما پرتنش میگذرد و با دیالوگهای تیزبینانه و موقعیتهای کمیک بینظیر، لحظهای فرصت نفس کشیدن به تماشاگر نمیدهد. اجرای هنرمندانهی ژاک ویلهره در نقش فرانسوا پینیون، شخصیتی که به همان اندازه که دستوپاچلفتی و سادهلوح است، دوستداشتنی و خالص به نظر میرسد، قلب تپندهی فیلم است.
فرانسیس وبر، که تبحرش در خلق موقعیتهای طنز پیچیده و درعینحال طبیعی را بارها ثابت کرده، در این فیلم نیز توانسته است اثری بسازد که هم سرگرمکننده است و هم دقیق و هوشمندانه. ریتم سریع، دیالوگهای بُرنده و طنزی که از شخصیتها و موقعیتها سرچشمه میگیرد، فیلم را به تجربهای لذتبخش تبدیل کرده است. شاید تنها نقطهی بحثبرانگیز فیلم، تلاش دیرهنگام برای ایجاد همدلی با پینیون باشد، اما این نیز چیزی از ارزشهای آن کم نمیکند.
اگر به دنبال فیلمی هستید که بتواند شما را از صمیم قلب بخنداند و درعینحال با شخصیتهای ملموس و موقعیتهای باورپذیرش غافلگیر کند، بازی شام انتخابی ایدئال است. این فیلم نهتنها یک کمدی هوشمندانه، بلکه فرصتی است برای لذت بردن از ظرافتهای سینمای فرانسه. پس اگر تا به حال آن را ندیدهاید، یک شب را به تماشای آن اختصاص دهید. قول میدهیم پشیمان نخواهید شد!
منبع: BFI
داستان زندگی بزرگترین یوتوبر ماینکرافت | میزگیم با عرفان تاکسیک
source