Wp Header Logo 1521.png

هرچند باب اسفنجی شخصیتی ساده‌دل و خوش‌بین است، اما سریالش بارها به موضوعاتی سنگین و گاه ناخوشایند پرداخته، آن هم از زاویه‌ای بی‌تفاوت، طنزآمیز و گاه کاملاً پوچ. تیم نویسندگی و انیمیشن این مجموعه، مهارت زیادی در ارائه‌ی مفاهیم بزرگسالانه به شیوه‌ای مناسب برای کودکان دارند. با این حال، قدرت کارشان به حدی است که بعضی اپیزودها می‌توانند در ذهن تماشاگران – چه کودک و چه بزرگسال – ماندگار شوند.

معمولاً کسی واژه‌های «باب اسفنجی شلوارمکعبی» و «ترسناک» را در یک جمله کنار هم نمی‌آورد، اما تاریک‌ترین اپیزودهای این سریال به راحتی با قسمت‌های ویژه‌ی “Treehouse of Horror” از «سیمپسون‌ها» قابل مقایسه هستند. باب اسفنجی محصول دورانی است که کارتون‌های کودکانه جسارت بیشتری در پرداختن به جنبه‌های تاریک خود داشتند. ده اپیزودی که در ادامه معرفی می‌شوند، چهره‌ی هولناکی از دنیای زیر دریا را به تصویر می‌کشند؛ از مادربزرگ‌های مرموز گرفته تا ماهی‌های ترسناک راک باتم (Rock Bottom).

۱۰. Have You Seen This Snail | فصل چهارم، قسمت سوم

 روایتی تلخ از بی‌توجهی و سوءاستفاده، جایی که ماجراجویی باب اسفنجی به کابوسی پر از تنهایی و خیانت تبدیل می‌شود

روایتی تلخ از بی‌توجهی و سوءاستفاده، جایی که ماجراجویی باب اسفنجی به کابوسی پر از تنهایی و خیانت تبدیل می‌شود.

در این اپیزود، باب اسفنجی مأموریتی عجیب بر عهده می‌گیرد: باید ۲۹,۹۹۸,۵۵۹,۶۷۱,۳۴۹ بار راکت توپ را بزند! او با شور و اشتیاق وارد این چالش دیوانه‌وار می‌شود، اما خیلی زود نشانه‌های فروپاشی روانی در او پدیدار می‌شود. از سوی دیگر، گری – حلزون وفادارش – که از بی‌توجهی صاحبش رنج می‌برد، تصمیم می‌گیرد خانه را ترک کند. وقتی باب اسفنجی به خود می‌آید، با وحشت شروع به جستجوی گری می‌کند. در این میان، گری توسط مادربزرگی مرموز که نقشه‌های شومی در سر دارد، پناه داده می‌شود.

غمگین‌ترین اپیزودهای باب اسفنجی: حبس ابد در تنهایی

بزرگ‌ترین ضربه‌ی روانی این اپیزود در پایان آن نهفته است؛ جایی که گری متوجه می‌شود این مادربزرگ قصد دارد او را پروار کند تا در نهایت بخورد. هرچند گری و باب اسفنجی دوباره به هم می‌رسند، اما حلزون‌ربای شرور همچنان آزاد است، و گری بی‌هیچ تردیدی یک حلزون بیچاره‌ی دیگر را جای خودش می‌گذارد.

Have You Seen This Snail به خوبی نشان می‌دهد که باب اسفنجی چگونه در روایت داستان‌های ترسناک، به شکلی درخشان عمل می‌کند.

۹. Procrastination | فصل دوم، قسمت هفدهم

تصویری دلهره‌آور از اضطراب و فلج ذهنی در برابر مسئولیت‌ها، که با طنزی هوشمندانه به کابوس نویسندگی می‌پردازد

تصویری دلهره‌آور از اضطراب و فلج ذهنی در برابر مسئولیت‌ها، که با طنزی هوشمندانه به کابوس نویسندگی می‌پردازد

شروع کردن یک مقاله تنها چند ساعت پیش از موعد تحویل، به خودی خود تجربه‌ای وحشتناک است؛ و باب اسفنجی نیز مثل بقیه، راه‌های بیهوده‌ی زیادی برای طفره رفتن از کار پیدا می‌کند. او باید انشایی ۸۰۰ کلمه‌ای درباره‌ی «کارهایی که نباید پشت چراغ قرمز انجام داد» بنویسد، اما تمرکز روی این موضوع برای شخصیت پرجنب‌وجوشی مثل او تقریباً غیرممکن است. همان‌طور که روز آفتابی کم‌کم به شبی سرد و دلهره‌آور تبدیل می‌شود، فضای اپیزود Procrastination رنگی تیره به خود می‌گیرد. به نظر می‌رسد تمام اهالی بیکینی باتم از تنبلی باب خبر دارند.

وقتی باب اسفنجی وارد کابوسی وحشتناک می‌شود، داستان به نقطه‌ی اوج خود می‌رسد؛ کابوسی که در آن نویسندگان سریال، درکی عمیق از معضل «بلوک نویسندگی» و اضطراب ناشی از آن را به نمایش می‌گذارند.

باب اسفنجی همیشه استادانه میان طنز بی‌دغدغه و احساسات واقعی تعادل برقرار می‌کند؛ و در Procrastination، این احساس واقعی اضطراب و تنش ناگهانی است که با پایانی ترسناک ــ اما همچنان خنده‌دار ــ ترکیب می‌شود.

۸. Shanghaied | فصل دوم، قسمت سیزدهم

یک سفر شگفت‌انگیز و ترسناک به دنیای ارواح، که در آن بقا با طنز و وحشت درآمیخته است

یک سفر شگفت‌انگیز و ترسناک به دنیای ارواح، که در آن بقا با طنز و وحشت درآمیخته است

در این اپیزود عجیب و فراموش‌نشدنی، باب اسفنجی، پاتریک و اسکوئیدوارد سوار کشتی هلندی پرنده یا همان Flying Dutchman می‌شوند. اسکوئیدوارد که حاضر نیست تا ابد در خدمت کاپیتان روح‌زده باقی بماند، با مجازاتی ترسناک روبه‌رو می‌شود: تبعید به Fly of Despair — بُعدی موازی و وحشت‌آور که از دل کابوس‌ها بیرون آمده. پس از این اتفاق، باب و پاتریک که از سرنوشت اسکوئیدوارد به وحشت افتاده‌اند، تصمیم می‌گیرند در کشتی بمانند و راه فراری برای خود پیدا کنند.

در این قسمت، خطرها جدی‌تر از همیشه هستند، اما فضای سنگین آن با طنزهای هوشمندانه به خوبی متعادل شده است؛ از جمله تلاش‌های خنده‌دار باب و پاتریک برای ترساندن دیگران، که به‌طرز فاجعه‌باری شکست می‌خورند. عملکرد افتضاح آن‌ها باعث می‌شود هلندی پرنده تصمیم بگیرد آن‌ها را بخورد! نتیجه، یکی از عجیب‌ترین و ناراحت‌کننده‌ترین پایان‌های کل سریال است.
Flying Dutchman یکی از بهترین شخصیت‌های فرعی در دنیای باب اسفنجی است، و اپیزودهایی مثل Shanghaied به خوبی نشان می‌دهند که این روحِ ناخدا تا چه اندازه می‌تواند هم سرگرم‌کننده و هم عمیقاً نگران‌کننده باشد.

۷. Doing Time | فصل سوم، قسمت پانزدهم

کاوشی در مرزهای دیوانگی، جایی که آزادی به کابوسی تبدیل شده و طنز به تلخی می‌گراید

کاوشی در مرزهای دیوانگی، جایی که آزادی به کابوسی تبدیل شده و طنز به تلخی می‌گراید

Doing Time یکی از عجیب‌ترین اپیزودهای باب اسفنجی است. ماجرا از آنجا شروع می‌شود که خانم پاف به دلیل رانندگی وحشتناک باب اسفنجی دستگیر و زندانی می‌شود. باب، که خودش را مقصر می‌داند، با کمک پاتریک تصمیم می‌گیرد خانم پاف را از زندان فراری دهد. با این حال، خانم پاف اصلاً تمایلی به نجات ندارد؛ زندان برای او یعنی یک موهبت شیرین: «بدون باب اسفنجی».

اما این آرامش غیرمنتظره به سرعت به یک کابوس پارانویید تبدیل می‌شود، جایی که تلاش‌های بی‌پایان باب، کم‌کم خانم پاف را به سوی جنون سوق می‌دهد.

در میانه‌ی داستان، پیچش دیگری رخ می‌دهد و Doing Time رنگی حتی تیره‌تر به خود می‌گیرد. خانم پاف آن‌قدر دچار توهم می‌شود که پایان مبهم و ناآرام اپیزود، به طرز بی‌نقصی با فضای روان‌فرسای داستان هماهنگ می‌شود.
رنج همیشگی خانم پاف از بودن باب اسفنجی یکی از بهترین شوخی‌های مکرر این کارتون است، اما Doing Time این رنج را به شکلی واقعی‌تر و به طرز نگران‌کننده‌ای فراواقعی روایت می‌کند.

۶. The Nasty Patty | فصل سوم، قسمت چهارم

یک کمدی سیاه که با اشتباهی هولناک، گناه و پارانویا را به شکلی خنده‌دار و ترسناک به تصویر می‌کشد

یک کمدی سیاه که با اشتباهی هولناک، گناه و پارانویا را به شکلی خنده‌دار و ترسناک به تصویر می‌کشد

The Nasty Patty با جمله‌ای آغاز می‌شود که حال‌وهوای تاریک اپیزود را از همان ابتدا مشخص می‌کند: «آه، شبی تاریک و طوفانی بود…» وقتی آقای خرچنگ و باب اسفنجی می‌شنوند که فردی خودش را به دروغ به عنوان بازرس بهداشتی جا زده تا غذای مجانی بخورد، به سرعت به مشتری فعلی رستوران شک می‌کنند. به جای تماس با پلیس، این دو تصمیم می‌گیرند خودشان مشکل را حل کنند. نتیجه‌ی این تصمیم اشتباه، ماجرایی هولناک می‌شود: آن‌ها به اشتباه تصور می‌کنند بازرس را کشته‌اند و تصمیم می‌گیرند جسدش را مخفی کنند،‌ غافل از این که او هنوز زنده است!

این اپیزود همه‌ی عناصر یک فیلم کلاسیک اسلشر را در خود دارد: از قتل تصادفی گرفته تا فضای سنگین و پر از تنش. زنجیره‌ای از سوءتفاهم‌های خنده‌دار به شکلی عالی ترس، پارانویا و عذاب وجدان ناشی از ارتکاب قتل را به تصویر می‌کشد.
The Nasty Patty یکی از ترسناک‌ترین و در عین حال خنده‌آورترین ماجراجویی‌های باب اسفنجی است؛ جایی که شاید شاهد یکی از پلیدترین کارهای او در طول سریال باشیم، حتی اگر پایان داستان به روال همیشگی، مثبت تمام شود.

۵. Scaredy Pants | فصل اول، قسمت سیزدهم

نمایشی از شجاعت کودکانه در برابر ترس، با پایانی تلخ و در عین حال پیروزمندانه

نمایشی از شجاعت کودکانه در برابر ترس، با پایانی تلخ و در عین حال پیروزمندانه

Scaredy Pants یکی از بهترین اپیزودهای دوران طلایی باب اسفنجی به شمار می‌آید. در شب‌های هالووین، همیشه نام خانوادگی باب اسفنجی به شوخی به Scaredy Pants تغییر پیدا می‌کند، چون همه — به جز پاتریک — از ترساندن این اسفنج ساده‌لوح لذت می‌برند. اما این بار باب اسفنجی تصمیم گرفته اوضاع را تغییر دهد؛ وقت آن رسیده که او دیگران را بترساند!

در این اپیزود کلاسیک، برای نخستین بار شاهد حضور Flying Dutchman (با صداپیشگی برایان دویل-موری) هستیم؛ روحی سرگردان که به مهمانی هالووین رستوران کراستی کرب (Krusty Krab) حمله می‌کند، آن هم تنها به این دلیل که باب و پاتریک با ظاهر مضحک خود، پیش‌تر این مهمانی را به هم ریخته بودند.

پایان این داستان با چرخشی غیرمنتظره، ترسناک، خنده‌دار و در نهایت پیروزمندانه همراه است؛ افتخاری برای «آقای اسفنج ترسو». فقط باید امیدوار باشیم مغز باب اسفنجی در این فرآیند، چندان آسیب ندیده باشد!

۴. I Was a Teenage Gary | فصل اول، قسمت سیزدهم

بازآفرینی ترس از تغییرات جسمانی و بی‌توجهی، با لحنی که به مرزهای وحشت بدنی (body horror) نزدیک می‌شود

بازآفرینی ترس از تغییرات جسمانی و بی‌توجهی، با لحنی که به مرزهای وحشت بدنی (body horror) نزدیک می‌شود

جشنواره‌ی عروس‌های دریایی فرا رسیده و باب اسفنجی وقت زیادی برای تدارکات ندارد؛ بنابراین از همسایه‌اش، اسکوئیدوارد، می‌خواهد در نبود او و پاتریک، از گری مراقبت کند. اسکوئیدوارد بدبین با خوشحالی این فرصت را می‌پذیرد تا سه روز بدون حضور باب و پاتریک نفس بکشد. اما او به سادگی فراموش می‌کند که به گری غذا بدهد، و این حلزون بیچاره پس از سه روز بی‌توجهی در وضعیت وخیمی قرار می‌گیرد.

غمگین‌ترین اپیزودهای باب اسفنجی: دفترچه تحقیر

I Was a Teenage Gary یکی از آزاردهنده‌ترین اپیزودهای باب اسفنجی است؛ اپیزودی که یک صحنه‌ی فراموش‌نشدنی و نزدیک به «ترس جسمانی» (Body Horror) را وارد دنیای کارتونی کودکان می‌کند. این اپیزود شامل یک تقلید خلاقانه از فیلم An American Werewolf in London است و یکی از بدترین شب‌های عمر اسکوئیدوارد را به تصویر می‌کشد.

در نهایت، داستان با صحنه‌ای شیرین اما به طرز عجیبی نگران‌کننده به پایان می‌رسد. جایی که سایه‌ی آینده‌ای تاریک بر سر اسکوئیدوارد بیچاره سنگینی می‌کند.

۳. Graveyard Shift | فصل دوم، قسمت شانزدهم

ترکیبی از ترس کلاسیک و طنز ابسورد، در شبی که قصه‌ای خیالی به واقعیتی ترسناک بدل می‌شود

ترکیبی از ترس کلاسیک و طنز ابسورد، در شبی که قصه‌ای خیالی به واقعیتی ترسناک بدل می‌شود

آقای خرچنگ تصمیم می‌گیرد رستوران کراستی کرب را به صورت ۲۴ ساعته باز نگه دارد، اما طولی نمی‌کشد که کارکنانش در همان شب اول از شدت خستگی و ترس از هم می‌پاشند. باب اسفنجی حتی نمی‌تواند زباله‌ها را بدون وحشت بیرون ببرد، و اسکوئیدوارد که از بی‌حوصلگی به ستوه آمده، داستان ترسناکی درباره‌ی یک قاتل افسانه‌ای به نام Hash-Slinging Slasher سر هم می‌کند تا همکار ساده‌لوحش را بترساند. اما خیلی زود اوضاع جدی می‌شود: انگار این قاتل افسانه‌ای واقعاً به رستوران آمده است…

Graveyard Shift بی‌شک یکی از برترین اپیزودهای تاریخ باب اسفنجی است. در حالی که طنز همیشگی داستان حفظ شده، فضا به شکلی نامحسوس ولی مؤثر، تاریک و دلهره‌آور می‌شود.
پایان اپیزود با یکی از عجیب‌ترین غافلگیری‌های سریال همراه است: حضور ناگهانی شخصیت نمادین نوسفراتو (Nosferatu) که به یادمان می‌آورد حتی در تاریک‌ترین لحظات، باب اسفنجی از ذات طنزآمیز و شیرین خود دست نمی‌کشد.

۲. Rock Bottom | فصل اول، قسمت هفدهم

 سفری بی‌بازگشت به سرزمینی غریب و بیگانه، جایی که اضطراب و تنهایی به اوج خود می‌رسد

سفری بی‌بازگشت به سرزمینی غریب و بیگانه، جایی که اضطراب و تنهایی به اوج خود می‌رسد

وقتی باب اسفنجی و پاتریک از گلوِ ورلد با اتوبوس اشتباهی به خانه می‌روند، به جای بیکینی باتم به راک باتم (Rock Bottom) می‌رسند؛ مکانی که آن‌قدر کم‌نور است که حتی چراغ قوه‌ی پارک تفریحی‌شان نیز نمی‌تواند به آن نفوذ کند. پاتریک به سرعت موفق می‌شود با اتوبوس به خانه برگردد، اما برای باب اسفنجی قضیه فرق دارد؛ اتوبوس‌ها به طور فعال از او دوری می‌کنند. همه‌ی ساکنان راک باتم ظاهری ترسناک دارند، و باب اسفنجی مهربان هر لحظه بیشتر از جان خود می‌ترسد.

Rock Bottom نه تنها یک بازی هوشمندانه با واژه‌ها است، بلکه به عنوان یک نماد و اپیزودی سرگرم‌کننده اما ترسناک نیز عمل می‌کند. باب اسفنجی که بیشتر اپیزود را به تنهایی سپری می‌کند، به خوبی حس تاریک و دلهره‌آور داستان را با بازی صدا و احساساتش به تصویر می‌کشد.
پایان اپیزود مثبت است و باب اسفنجی سالم از آنجا خارج می‌شود؛ اما هر چیزی که بعد از آن می‌آید، یکی از دلهره‌آورترین لحظات سریال را رقم می‌زند.

۱. SB-129 | فصل اول، قسمت چهاردهم

یک کابوس وجودی درباره‌ی سفر در زمان و ترس از تنهایی مطلق، که فلسفه‌ی بی‌زمانی را با طنز تلخ در هم می‌آمیزد

یک کابوس وجودی درباره‌ی سفر در زمان و ترس از تنهایی مطلق، که فلسفه‌ی بی‌زمانی را با طنز تلخ در هم می‌آمیزد

در یکی از بهترین اپیزودهای باب اسفنجی برای اسکوئیدوارد، او در فریزر کراستی کرب مخفی می‌شود تا از شرکت در ماهی‌گیری ژله‌ای با باب اسفنجی و پاتریک فرار کند. اما او در فریزر قفل می‌شود و ۲۰۰۰ سال بعد با SpongeTron بیدار می‌شود. در اینجا همه چیز از کروم ساخته شده، الفبا ۴۶۸ حرف دارد و SpongeTron پر از کلون‌های شاد و آزاردهنده است.

اسکوئیدوارد در اپیزود SB-129 یک پنیک اتک را تجربه می‌کند. داستان او را به دوران ماقبل تاریخ می‌برد، که به اندازه‌ی آینده ترسناک است، و سپس او به مکانی فراتر از زمان می‌رود. موسیقی پر تنش، صحنه‌های مضطرب و فضای خالی، همه با هم به یک کابوس طولانی تبدیل می‌شوند، جایی که فرار از تعاملات اجتماعی مزاحم به یک بررسی بی‌وقفه از معنی وجود تبدیل می‌شود.

دارک‌ترین خاطره‌ای که از باب اسفنجی دارید چیست؟

در دنیای شاد و رنگارنگ باب اسفنجی، جایی که همه چیز به ظاهر بی‌خطر و بی‌دغدغه است، لایه‌های عمیق‌تر و تاریک‌تری از ترس، اضطراب و حتی مرگ پنهان شده است. این مجموعه، که در ظاهر برای کودکان طراحی شده، همواره توانسته است با خلق اپیزودهایی که به طور غیرمنتظره‌ای به مسائلی همچون اضطراب اجتماعی، تنهایی و بحران‌های وجودی پرداخته است، مرزهای معمول سریال‌های کودکانه را به چالش بکشد.

در این اپیزودها، بیشتر از آنچه که انتظار می‌رود، احساساتی چون ترس، سردرگمی و فشار روانی به تصویر کشیده شده‌اند، و این تضاد میان طنز شیرین و لحظات دلهره‌آور به بیننده اجازه می‌دهد که بیشتر از سطح ظاهری داستان‌ها عبور کند. شخصیت‌هایی مانند اسکوئیدوارد، که معمولا در موقعیت‌های ترسناک به ترس و اضطراب خود واکنش نشان می‌دهند، به شکلی منحصر به فرد نشان می‌دهند که حتی در دنیای فانتزی و کودکانه نیز، ترس از ناشناخته‌ها، تنهایی و احساس بی‌پناهی وجود دارد.

این اپیزودها همچنین با استفاده از زبان استعاری و روایتی هوشمندانه، ما را به دنیایی می‌برند که به ظاهر بر اساس طنز ساخته شده است، اما در عین حال ما را با مسائل انسانی پیچیده‌ای مواجه می‌کند. اضطراب و ترس شخصیت‌ها از تنها بودن، مواجهه با ترس‌های درونی و حتی سوالاتی بزرگ درباره‌ی ماهیت وجود و زمان، عناصر داستانی هستند که شاید در ابتدا برای یک سریال کارتونی کودکانه عجیب به نظر برسند، اما در عمق خود نشان‌دهنده‌ی عمق فکری است که این سریال را از بسیاری دیگر متمایز می‌کند.

در نهایت، سریال باب اسفنجی درحالی که همواره بر جوک‌های ساده و موقعیت‌های کمدی بنا شده است، این توانایی را دارد که ما را درگیر افکار پیچیده‌ای کند که شاید در ظاهر بی‌اهمیت به نظر برسند، اما در واقع جزیی جدایی‌ناپذیر از تجربیات انسانی ما هستند. این ترکیب جذاب از طنز و تاریکی، این سریال را به یکی از تجربه‌های منحصر به فرد در دنیای انیمیشن تبدیل کرده است، جایی که خطرات، دلهره‌ها و لحظات فلسفی به شکل بی‌رحمانه‌ای به چالش کشیده می‌شود، اما همچنان در قالبی شاد و کودکانه می‌گنجد. نظر شما چیست؟ سریال باب اسفنجی چقدر بر شما تاثیر گذاشته؟ در کامنت بنویسید.

منبع: مجله بازار


اساسینز کرید شدو بهترین نسخه سریه؟ میزگیم با لیل شایان و امید لنون

اساسینز کرید شدو بهترین نسخه سریه؟ میزگیم با لیل شایان و امید لنون

Loading

source

shakotardid.ir

توسط shakotardid.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *