Wp Header Logo 2629.png

وقتی زبان تازه‌ای از مشارکت اجتماعی در برابر تصمیمات پرهزینه اقتصادی دولت شکل می‌گیرد

در زمانه‌ای که شاخص‌های رسمی از مشارکت اجتماعی چیزی نمی‌گویند، کامیون‌دارانی که پیش‌تر با آیینی سوگوارانه پیام همدلی را به خیابان آوردند، این‌بار در مسیر معیشت، پیام دیگری دارند. اجرای شتاب‌زده طرح سه‌نرخی‌ شدن گازوئیل، بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌های میدانی و سهمیه‌های ناعادلانه، صدای نارضایتی را در دل صنفی زحمت‌کش و راهبردی زنده کرده است. اما این صدا، نه شعاری است و نه تهدیدی؛ بلکه بازتابی است از یک زبان تازه در جامعه ایران، زبانی که باید شنیده شود قبل از آنکه از مدار گفت‌وگو خارج شود.

سرویس اجتماعی خرداد: شاید عجیب باشد اما گاهی بار معنایی توقف یک کامیون از محتوای هزاران جلسه رسمی سنگین‌تر است. آنجایی که کامیون‌ها در صفوف منظم و بی‌کلام برای درگذشتگان انفجار بندرعباس صف کشیدند کمتر کسی فهمید این حرکات خاموش پیش‌درآمدی بود بر صدایی که قرار است طنین‌انداز شود؛ نه در قالب هیاهو بلکه در شکل یک اعتراض آرام اما عمیق و سازمان‌یافته از جنس مردمی. 

به گزارش خرداد؛ اعتصاب کامیون‌داران برخلاف آنچه گاه ساده‌سازی می‌شود، نه یک حرکت صنفی صرف بلکه بازتابی از جمع‌شدن دردهایی‌ست که سال‌هاست انباشته شده‌اند. این اعتصاب، صدای آن مردانی‌ست که شب را در اتاقک‌های آهنی خوابیده‌اند، بار زده‌اند، جاده دیده‌اند، گرما و سرما چشیده‌اند و گاه مرگ را به دیدگان دیده‌اند اما خود دیده نشده‌اند. رانندگانی که نه فقط با خستگی و شیب‌های کشنده‌ جاده‌ها درگیرند بلکه با بازی‌های بی‌قاعده اقتصاد هم دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند.

حالا چه می‌خواهند؟ ساده است و در عین حال تلخ؛ یک سهم عادلانه از زندگی. نه یارانه، نه امتیاز ویژه فقط شرایطی که بتوانند دوام بیاورند. آن‌ها از افزایش افسارگسیخته قیمت قطعات یدکی می‌گویند، از هزینه‌های چندبرابری بیمه، از بی‌عدالتی در توزیع بار، از رانت‌هایی که از دل سامانه‌های رنگارنگ بیرون می‌زنند. می‌خواهند دیگر کامیونی با بار خالی نرود چون دست راننده‌اش به جیب‌های پر واسطه‌گران نرسیده است. کامیون‌داران می‌خواهند بیمه تأمین اجتماعی‌شان نشان‌دهنده‌ی ارزش و نقش حیاتی آن‌ها در اقتصاد باشد، نه صرفاً یک فرایند اداری بی‌روح و دور از واقعیت.

از دید مسئولان این‌ها شاید جزئیات فنی‌اند اما از دید کامیون‌دارها، این‌ها نبض زندگی‌اند. آن‌چه امروز در بندرعباس، بوشهر، کرمانشاه، و حتی تا مشهد و قزوین اتفاق افتاده، تنها ایستادن چند کامیون نیست. این حرکت یعنی یک جامعه صنفی، بی‌هیچ رهبری رسمی، بدون تبلیغ، یاد گرفته چگونه خود را سازمان دهد، چطور اعتراض کند، چگونه از خطوط قرمز عبور نکند و در عین حال حرفش را با صلابت به کرسی بنشاند.

باید دوباره به همان پاراگراف‌های ماه گذشته برگشت. جایی که کامیون‌هایی که برای سوگواری در ردیف می‌ایستادند، به عنوان یک آیین مدنی تفسیر شدند. همان‌جا نوشته بودیم که «این حافظه درد، اگرچه فعلاً در آیین‌ها و نشانه‌ها متجلی می‌شود اما می‌تواند به‌مرور تبدیل به انرژی اجتماعی عظیمی شود.» حالا این پیش‌بینی نه در کلمات بلکه در جاده‌های خالی از سنگین‌سواران و صف‌های بار زمین‌مانده، تحقق یافته است. در همان روزهای فاجعه بندر شهید رجایی صف طویل سنگین‌سواران را تمرینی برای همدلی معنا کردیم و آن را جدی گرفتیم؛ چون آن‌چه می‌دیدیم تنها کامیون‌ نبود بلکه ایجاد کنشی بود تا زبان تازه‌ای برای بیان درد بیآفریند. اما جای بسی شگفتی داشت که وزیر راهِ دولت پزشکیان، زندگی عادی مردم را می‌دید، او از بندرعباس تنها بساط دستفروشان را دید و شاید در همان زمان خاطره‌ای مبهم از قدم‌زدن در جزیره کیش برایش تداعی می‌شد. اما حالا که پنج روز از اعتصاب کامیون‌داران گذشته و صداها بلندتر شده، جای پرسش است که خانم وزیر ـ به‌عنوان متولی مستقیم این حوزه ـ در این چند روز چه واکنشی نشان داده‌اند؟ آیا جز سکوت، توضیح یا پاسخ‌گویی‌ای در کار بوده است؟

درد و دل یک راننده از مشکلات‌شان در حین اعتصاب

درست در لحظه‌ای که کامیون‌داران کشور در آیینی بی‌کلام اما عمیق سازوکار سوگواری را به جاده‌ها آوردند و قطار غم را به نشانه همدلی با مردم شکل دادند دولت فرصت نادری در اختیار داشت: فرصتی برای دیدن، شنیدن و پاسخ‌ دادن. اما به‌جای آنکه این لحظه به ترمیم شکاف میان مردم و سیاست رسمی منتهی شود، با تصمیمی نسنجیده و اجرای شتاب‌زده‌ی طرح سه‌نرخی‌کردن گازوئیل، جرقه‌ای بر انبار کاه افروخته شد. اعلام چنین سیاستی در برهوت اعتماد عمومی آن هم بی‌هیچ آماده‌سازی ذهنی یا گفت‌وگوی ملی نه‌فقط نشانه‌ای از ناترازی مزمن در اقتصاد انرژی است بلکه سندی‌ست بر کج‌سلیقگی مزمن در مدیریت افکار عمومی.

کامیون‌داران حالا دیگر نه‌فقط راننده‌اند بلکه حاملان پیام‌اند؛ پیامی که از بی‌عدالتی سوخت می‌گذرد و به استخوان‌بندی بی‌برنامه‌ی حکمرانی می‌رسد. برای بسیاری از آن‌ها که بارنامه‌ی برخط ندارند، سهمیه‌ی سوخت نه‌تنها کفاف پیمایش را نمی‌دهد بلکه بار سنگینی از اضطراب و بی‌عدالتی بر دوش‌شان می‌گذارد. اجرای این طرح بدون ایجاد زیرساخت‌های لازم، بدون گفت‌وگو با بدنه‌ی صنفی و بی‌آنکه رسانه‌ها را در مدیریت افکار عمومی به میدان بیاورد عملاً جامعه‌ای خسته و داغدار را در آستانه انفجار روانی قرار می‌دهد. چه چیز از این نمادین‌تر که همان کامیون‌هایی که تا دیروز برای قربانیان بی‌هیاهو سوگواری می‌کردند حالا به صف معترضین پیوسته‌اند؟ اینجا دیگر مسئله صرفاً بنزین یا گازوئیل نیست؛ مسئله‌ی اصلی ازکارافتادگی مدار گفت‌وگو، بی‌اعتمادی نهادی‌شده و بی‌توجهی به هوشمندی اجتماعی‌ست.

نمایی از مشکلات یک کامیون‌دار

حقیقت آن است که جامعه ایران، بر خلاف آنچه در تحلیل‌های سرد رسانه‌ای دیده می‌شود در حال زایش زبان جدیدی از همدلی و مطالبه‌گری‌ست. زبان کامیون‌داران، زبان سوگواران کوچه‌های بوشهر و زبان سکوت زنان ایران در شبکه‌های اجتماعی همگی شاخه‌هایی از همین درخت‌اند. درختی که اگرچه بارها اره خورده اما هنوز ریشه دارد، هنوز سایه می‌دهد.

رسانه‌ها اگر جسارت داشته باشند این صداها را می‌شنوند؛ نه فقط صدای بوق کامیون بلکه صدای سکوت را بیش از تبدیل به هیاهو. اما مسئولان، اگر ذره‌ای درک سیاسی-اجتماعی داشته باشند، می‌دانند که این نوع از اعتراض، نشانه پیشرفت مدنی‌ست نه تهدید امنیتی زیرا کامیون‌داران تنها در پی شنیده شدن‌ هستند و هیچ‌چیز خطرناک‌تر از جامعه‌ای نیست که بخواهد حرف بزند و کسی را برای شنیدن نیابد.

اگر سیاست‌گذاران هنوز قدرت درک نشانه‌ها را دارند، باید این پیام را جدی بگیرند: انرژی اجتماعی اگر دیده نشود، خودش راهش را پیدا می‌کند؛ گاه در آیین‌ها، گاه در اعتراض‌ها و گاه در نافرمانی و بالاتر از آن.

source

shakotardid.ir

توسط shakotardid.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *