Wp Header Logo 2703.png
بخش زیادی از محتوایی که دانش‌آموزان طی ۱۲ سال آموزش عمومی در مدارس فرا می‌گیرند به‌دلیل کاربردی نبودن نه‌تنها در زندگی اجتماعی آنها به‌کار نمی‌آید بلکه در سالیان بعد اثری از آن نیز در ذهنشان باقی نمی‌ماند.

بخش زیادی از محتوایی که دانش‌آموزان طی ۱۲ سال آموزش عمومی در مدارس فرا می‌گیرند به‌دلیل کاربردی نبودن نه‌تنها در زندگی اجتماعی آنها به‌کار نمی‌آید بلکه در سالیان بعد اثری از آن نیز در ذهنشان باقی نمی‌ماند. دروسی که محتوای آن با واقعیت‌های جامعه امروز و سرعت تغییرات به واسطه تکنولوژی‌های ناشی از فناوری اطلاعات نتوانسته خود را هماهنگ کند و از تغییرات جهانی جا مانده است. پیشتر وعده تغییرات اساسی در کتاب‌های درسی برای مهرماه ۱۴۰۴ داده شده است. با وجود این، مشخص نیست پرونده تغییرات کتاب‌های درسی و ارائه علم نافع در مدارس به مرحله اجرا می‌رسد یا خیر. به هر روی تغییر محتوای آموزشی و تالیف کتاب‌ها یکی از بحث‌های مهم در سیاست‌گذاری آموزشی است و برای سال‌ها، بسیاری از کارشناسان به این نکته باور و اذعان داشته‌اند که نظام آموزشی ایران و محتواهای آموزشی روزآمد نیست و نیازمند به‌روزرسانی و تغییرات جدی است. 

محمدرضا نیک‌نژاد، کارشناس حوزه آموزش و پرورش در گفتگو با «خبرآنلاین» ضمن تایید این موضوع، یکی از جنبه‌های ناکارآمدی آموزش را محتوای ارائه شده در کتاب‌های درسی دانسته که اساسا به درد دانش آموزان نمی‌خورد. به باور او، حل این وضعیت در بلندمدت به مقدماتی نیاز دارد. برای مثال افزایش بودجه بخش آموزش، توجه بیشتر به محتوای کتب درسی و کاهش حجم کتاب درسی با حذف مباحث غیرکاربردی و گریزاننده از جمله ملزوماتی است که باید در بلند مدت انجام شود. این فرآیند ممکن است یک تا دو دهه به طول بینجامد، اما نتیجه خواهد داد. البته این مباحث از دو دهه پیش مطرح بوده، اما کسی توجه نکرده، وگرنه امروز با بحران‌ یادگیری در حوزه آموزش مواجه نبودیم. 

به گفته او، نظام آموزشی ایران،‌ قبل‌تر یکی از نظام‌های آموزشی نسبتا خوب در منطقه بوده است و برای دهه‌‌ها توانسته کیفیت خوبی در آموزش عمومی ارائه دهد. ولی مثل سایر بخش‌ها، این نظام آموزشی از مشکلات اساسی و ساختاری رنج می‌برد و فرصت زیادی برای اصلاح این نظام آموزشی نداریم. منابع محدودی داریم و اگر بخواهیم منابع و فرصت‌ها را به این شکل هدر دهیم در واقع فرصت‌های اصلاح و توسعه آموزشی را از دست داده‌ایم.

مطابق دیدگاه سیدمحمدامین طباطبایی از کارشناسان و صاحب نظران این حوزه، «یکی از اساسی‌ترین مسائل که باعث ضعف نظام آموزشی می‌شود، غیرکاربردی بودن مباحثی است که در قالب نظام آموزش رسمی یاد داده می‌شود. اما سوای غیرکاربردی بودن باید به تعداد کتب درسی در مقاطع مختلف آموزشی و سرفصل‌های درون هر کتاب نیز اشاره کرد، در‌واقع حجم کتاب‌ها و محتوا آنقدر زیاد است که دانش‌آموز و معلم همزمان تحت‌فشار مضاعفی قرار می‌گیرند و به همین علت در چنین ساختاری، آموزش با‌کیفیت امکان تحقق ندارد. در‌حالی‌که میانگین تعداد کتاب‌های درسی در کشور‌های پیشرفته جهان ۵ یا ۶ کتاب است؛ در ایران این تعداد گاهی به میانگین ۱۰ تا ۱۲ جلد کتاب هم می‌رسد، به گونه‌ای که در نظام آموزشی ما برای سطح دبستان ۷ یا ۸ کتاب و برای سطح دبیرستان تا ۱۶ کتاب در برخی رشته‌ها در نظر گرفته شده، اما این حجم از مطالب که در اغلب موارد نیز مفید و کاربردی نیست، به ارتقاء کیفیت کمکی نکرده است. به عنوان مثال برخی محتواهای آموزشی که باید در دانشگاه ارائه شود در کتاب‌های درسی گنجانده شده و اتفاقا به افزایش معلومات موجود دانش‌آموزان ما کمکی نکرده است. یکبار کتاب ریاضی کلاس چهارم را بررسی کردم و متوجه شدم اگر به جای دو هفته تعطیلی مدارس به دلیل آلودگی هوا و برف، یک هفته دیگر به زمان فعالیت مدارس اضافه کنیم بازهم معلمان نمی‌توانند یک فصل از کتاب را درس بدهند، در دروه ابتدایی بیشترین کار معلم، شکوفایی خلاقیت دانش آموزان است، با این کتاب‌های حجیم برای تحقق آن چه اقدامی انجام داده‌ایم؟ فنلاند در آموزش حرف نخست را می‌زند، معلم در این کشور آزادی عمل دارد، در دوره ابتدایی امتحان وجود ندارد و ساعت‌های آموزشی و تعداد کتب درسی، بسیار کم است.» 

 برخی از آموزش‌ها متناسب با نیاز‌های زمان تغییر می‌کنند
این کارشناس تاکید می‌کند: «کتب درسی ما با واقعیت‌های جامعه امروز و سرعت تغییرات به واسطه تکنولوژی‌های ناشی از فناوری اطلاعات نتوانسته خود را هماهنگ کند، بنابراین برنامه درسی، هر ۵ سال باید ارزیابی شود تا بد‌انیم آیا متناسب با این برنامه به نیاز‌های دانش‌آموزان پاسخ داده شده است و چه نیاز‌های جدیدی مطرح است. نیاز‌های جدید باید تبدیل به برنامه شود البته دانشِ پایه، تغییر نمی‌کند و نوع ارائه آن متفاوت می‌شود اما برخی از آموزش‌ها هستند که متناسب با نیاز‌های زمان تغییر می‌کنند. شاید در چند دهه گذشته می‌توانستیم کتاب درسی را برای ۱۰ سال تالیف و تدریس کنیم چون تغییرات کند بود اما آیا نیاز‌های امروز همانگونه است و می‌توانیم برای ۱۰ سال یک کتاب درسی ثابت داشته باشیم؟! امروز در عصر تکنولوژی تقریبا هر سال در آستانه تغییر و تحول هستیم، از این رو به برنامه‌ریزی هوشمند و فراتر از زمان نیاز داریم، برنامه درسی باید با شناخت از این دوره و آینده‌پژوهی طراحی شود تا دانش‌آموزان را برای زندگی در آینده آماده کنیم. نکته مهم دیگر این است، افرادی در آموزش‌و‌پرورش کتاب تالیف می‌کنند که شاید هرگز به کلاس درس نرفته باشند و به همین دلیل استفاده از معلمان در تالیف کتاب درسی نادر است و علت اینکه کتاب‌های کمک آموزشی جای کتاب‌های درسی را می‌گیرد این است که این کتاب‌ها را بیشتر معلمان تولید می‌کنند ولی در سازمان پژهش و برنامه‌ریزی آموزشی، کتاب درسی را فردی تالیف می‌کند که دکترای تخصصی و دانش تخصصی دارد اما اولویت باید تجربه، شناخت مخاطب، محیط و بافت مدرسه باشد. مولفان کتاب درسی بیشتر دارای مدرک تخصصی هستند و در کنار آن برنامه درسی خوانده‌اند، با این حال تجربه کلاس درس مهمتر از دانش است، اگر رشد دانش‌آموز هدف است، این رشد هنگامی محقق می‌شود که آموزش‌و‌پرورش را به دانش و معلم را به انتقال‌دهنده دانش تقلیل ندهیم، معلم باید فرصت‌های تربیتی فراهم کند. متاسفانه از طریق کتاب‌های درسی ما هیچ خلاقیتی شکوفا نخواهد شد. در این روش تدریس، متأسفانه معلم، دانش‌آموز و حتی مدرسه‌ای خوب است که تمامی متون و مفاهیم کتاب درسی را بیان کند و دانش‌آموز، آن‌ها را حفظ کند، بدون اینکه روش خلاقانه‌ای در تدریس استفاده شود.»

 گاهی محتوای ارائه‌شده متناسب با اقتضائات سنی دانش‌آموزان نیست
او در ادامه با اشاره به دو وجه غیرکاربردی کتب درسی، می‌گوید: «در برخی موارد محتوای ارائه‌شده متناسب با نیازهای دانش‌آموزان در آن سن و مقطع خاص نیست و فرصت رشد و نمو فکری و ذهنی را از دانش‌آموز سلب می‌کند. اما مهم‌تر از آن این است که در جامعه ما اساساً آموزش یک مسئله دیربازده و همزمان دارای بازده اجتماعی پایین از لحاظ درآمدی محسوب می‌شود. از همین‌روست که افراد تاثیر ملموس افزایش آموزش بر زندگی خود را در سطح فردی چندان محسوس تلقی نمی‌کنند. در حالی که مساله صرفاً فردی نیست و تصویر بزرگ‌تری در میان هست. بازدهی اجتماعی پایین، افراد را بر آن می‌دارد تا به‌جای تحصیل در آموزش رسمی، به سراغ یادگیری مهارت‌هایی بروند که در حال حاضر برای آنها کسب درآمد داشته باشد یا حداقل چشم‌انداز روشن‌تری از احتمال یافتن شغل را پیش ‌رویشان بگذارد. از همین‌رو، محتوای نظام آموزش در کنار سایر مشخصه‌های اجتماعی، از اهمیت بالایی برخوردار است. نگاه و نگرش آموزش و پرورش و سازمان برنامه‌ریزی درسی و نهایتاً مؤلفان کتب درسی بر این نیست که فرد را برای شغل و تخصص معین تربیت کنند، نه تنها نیازهای آینده جامعه را در طراحی برنامه‌های درسی لحاظ نمی‌کنند، بلکه حتی به نیازهای کنونی هم بی‌توجه هستیم. بسیاری از کشورهای به ویژه در دهه‌های اخیر، برنامه‌ها و شیوه‌های نوآورانه مختلفی را در این حوزه در معرض نقد و بررسی گذاشته‌اند. تمرکز اکثر این پژوهش‌ها و روش‌ها عمدتاً بر روا بودن و متناسب بودن محتوای نظام آموزشی با نیازهای زندگی از طریق سنجش تاثیرگذاری آنها بر مهارت‌های تفکر خلاق و نقادانه و همین‌طور مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی بوده است.»

 کتاب‌های درسی بار زیادی را بر محفوظات می‌گذارند
این کارشناس معتقد است: فارغ از جنبه مهارت‌آموزی و اثربخشی اجتماعی در آینده برای دانش‌آموزان، در این قسمت از حیث تخصصی آموزش، می‌توان به محتوای کتب درسی نگاهی دوباره انداخت. یکی از اصلی‌ترین چالش‌های این حوزه چنین بیان می‌شود که محتوای بسیاری  از کتب، بدون آنکه توضیح کاملی در برداشته باشد در کتب درسی گنجانده شده است. به عبارت بهتر کتاب‌های درسی بار زیادی را بر محفوظات می‌گذارند و برای آن قسمت‌های مفهومی هم توضیح عمیق و دقیقی ارائه نمی‌دهند تا برای درک دانش‌آموز کافی باشد. نقیصه اصلی این قبیل محتواها این است که بار اصلی آموزش به دوش آموزگار می‌افتد و همین امر سبب می‌شود تا کیفیت دریافت مطالب به طرز قابل ملاحظه‌ای به کیفیت تدریس وابسته شود. در این صورت نمی‌توان انتظار داشت که تمامی دانش‌آموزان مشغول به تحصیل در یک نظام آموزشی از حداقلی از استانداردهای آموزشی از نظر یادگیری محتوا بهره‌مند شوند. بنابراین به‌روز بودن و مرتبط بودن و شفاف بودن محتواهای ارائه‌شده در نظام آموزشی ذیل کتب درسی از اهمیت بالایی برخوردار است.
طباطبایی توضیح می‌دهد: «اگر یک گام جلوتر بیاییم، در مورد دانش‌آموزان دبیرستانی می‌توان این سوال را پرسید که سطح سختی تمرین‌های موجود در کتب درسی آنها تا چه  اندازه به پرورش ذهنیت خلاق و مهارت‌های فکری‌شان کمک می‌کند. برخی پژوهش‌ها در این حوزه نشان می‌دهند که سطح پیچیدگی تمرین‌ها سنخیتی با مرحله رشد فکری و چالش‌های مربوط به تفکر نقادانه دانش‌آموزان ندارد. از همین‌رو توصیه اصلی این است که تمرین‌ها به ویژه در مقاطع پایانی نظام آموزشی به گونه‌ای طراحی شوند که قدرت تحلیل و ارزیابی دانش‌آموزان را بالا ببرند. نباید فراموش کرد که دانش‌آموزان سه سال پایانی نظام آموزشی، حتی اگر بنا باشد به دانشگاه نروند هم به مهارت‌هایی برای زندگی اجتماعی و یافتن شغل نیاز دارند که نیازمند پرورش قوه خلاقه و تحلیلگری آنهاست. از طرفی محتوای دیجیتال و تسهیلات کامپیوتری نیز می‌توانند و باید نقش قابل توجهی در جاری ساختن انتقال مفاهیم به دانش‌آموزان بازی کنند. البته مسلماً در اینجا مساله بودجه و امکانات زیرساختی مطرح است اما حتی در مناطق کم‌برخوردار از نقش گوشی‌های هوشمند تلفن همراه یا پلت‌فورم‌های ارتباطی برای انتقال محتوای آموزشی نباید غافل شد. همین که دانش‌آموز برای یادگیری در چارچوب کلاس، به منبعی به نام اینترنت دسترسی داشته باشد، افق به مراتب بزرگ‌تری در تنوع محتوای آموزشی در اختیارش می‌گذارد که دیگر صرفاً به آموزگار و کتاب درسی وابسته نیست و خود می‌تواند جست‌وجوگر باشد. در عین حال آموزگار نقش اساسی در بنیادی ساختن این مفاهیم در ذهن کودکان و نوجوانان دارد.»

 کتب کمک‌آموزشی، پرکننده خلأ کتاب‌های درسی باکیفیت
طباطبایی تصریح می‌کند: «سالهاست محتوایی تحت عنوان کتاب کمک‌آموزشی ظهور کرده است که ادعایش عمدتاً توضیح و تبیین ساده‌تر و دقیق‌تر مفاهیم کتاب درسی با هدف موفقیت در ارزشیابی‌های مختلف است. این همان جایی است که مبهم بودن و عمیق نبودن مطالب کتاب‌های درسی می‌تواند پتانسیلی را برای وجود چنین کتاب‌هایی فراهم سازد. کتاب‌هایی که فهم جدیدی شاید به دانش‌آموز عرضه نکنند و تنها پرکننده خلأ یک کتاب درسی باکیفیت هستند. ذکر این نکته از این جهت ضروری است که باید بین کتب درسی و کتبی که تحت عنوان کمک‌درسی مدنظر است، تمایز قائل شد. علاوه بر این هرچه به مقاطع بالاتر می‌رویم، اهمیت روشن و شفاف بودن مطالب کتاب درسی بیش از پیش آشکار می‌شود. چراکه ارزشیابی‌های مهم‌تری پیش از ورود به دانشگاه پیش‌روی دانش‌آموزان وجود دارد و اینکه سنین نوجوانی برای یادگیری مهارت‌های اجتماعی و ارتباطی بسیار کلیدی‌تر هستند. در همین‌جاست که این دغدغه مطرح می‌شود که این سنین را چگونه و با چه محتوای آموزشی باید سپری کرد. نظام آموزشی اساساً به این سوال باید پیش از تدوین هرگونه برنامه یا کتاب درسی پاسخ بدهد. نحوه مواجهه دانش‌آموزان با زندگی واقعی بیرون از مدرسه می‌تواند حکایتگر این مساله باشد که اولاً نظام آموزشی تا چه حد چنین مفاهیمی را آموزش می‌دهد و ثانیاً دانش‌آموزان تا چه حد با این مطالب ارتباط برقرار می‌کنند و آنها را یاد می‌گیرند و به‌کار می‌بندند. البته باید این نکته را هم در گوشه ذهن داشت که در دنیای دیجیتالی‌شده امروز، مدرسه و محتوای آموزشی تنها یکی از منابع یادگیری و اجتماعی شدن کودکان و نوجوانان است. اما در عین حال شاید بتوان گفت بسته به کیفیت نظام آموزشی، مهم‌ترین منبع نیز هست.»

source

shakotardid.ir

توسط shakotardid.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *