Wp Header Logo 2072.png

هوش مصنوعی و چهره نوین جنگ/ ورود به عصر نبردهای هوشمند

به گزارش روزپلاس، تحول فناورانه در حوزه نظامی همواره یکی از ارکان تعیین‌کننده در معادلات قدرت جهانی بوده است. از دوران ابزارهای ابتدایی چون شمشیر و نیزه، تا ظهور باروت، هواپیماهای جنگی و نهایتاً تسلیحات هسته‌ای، هر گام فناورانه، منطق، تاکتیک و فلسفه جنگ را دگرگون کرده است. جهان امروز با ورود هوش مصنوعی به میدان نبرد، در نقطه عطفی بنیادین قرار گرفته است. این فناوری نه صرفاً به‌عنوان یک ابزار مکمل، بلکه به‌مثابه مغز متفکر جنگ‌های آینده ظاهر شده است؛ ظرفیتی که توانایی تصمیم‌گیری، تحلیل هم‌زمان داده‌های عظیم و حتی هدایت عملیات را در اختیار ماشین‌ها قرار می‌دهد. در چنین وضعیتی، بی شک جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از بازیگران قدرتمند و اثرگذار در عرصه بین الملل، باید نگاهی راهبردی به کاربردهای این فناوری در حوزه نظامی داشته باشد.

آنچه امروز شاهد آن هستیم، نه صرفاً ارتقا فناوری‌های نظامی، بلکه بازآفرینی مفهوم جنگ، تجدیدنظر در نقش انسان در تصمیم‌گیری‌های حیاتی و شکل‌گیری نوعی نظم نوین ژئوپلیتیک بر مبنای برتری الگوریتمی است. هوش مصنوعی در حال بازتعریف ریشه‌ای اخلاق نظامی، مسئولیت‌پذیری جنگی و حتی مرزهای سنتی میدان نبرد است؛ تحولی که بیش از هر زمان دیگری، نیازمند هوشیاری استراتژیک و چارچوب‌گذاری جهانی است.

تحول در میدان نبرد: از پشتیبانی تا فرماندهی

در نخستین مراحل توسعه کاربردهای نظامی هوش مصنوعی، این فناوری نقش خود را در تسهیل امور لجستیکی، مدیریت منابع و شناسایی تهدیدات ایفا کرد. یکی از نخستین نمونه‌های عملی این کاربرد، برنامه «DART» در جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱) بود؛ سامانه‌ای که با استفاده از منطق تصمیم‌گیری خودکار، توانست مسیرهای بهینه انتقال نیرو و تجهیزات را طراحی کند و به شکل قابل‌توجهی هزینه‌های عملیاتی را کاهش دهد. این تجربه، نقطه آغازی برای ورود هوش مصنوعی به حوزه‌های پیچیده‌تر نظامی بود.

در دهه‌های اخیر، هوش مصنوعی از یک ابزار پشتیبان به عنصر محوری در تصمیم‌سازی و حتی اجرای عملیات نظامی بدل شده است. سامانه‌های پیشرفته مبتنی بر این فناوری نوظهور اکنون قادرند حجم عظیمی از داده‌های میدانی را به‌صورت هم‌زمان تحلیل کرده، رفتار دشمن را پیش‌بینی نموده و حتی در موقعیت‌هایی خاص به صورت مستقل واکنش نشان دهند. برای نمونه، در حوزه دفاع موشکی، سیستم‌های هوشمند می‌توانند در لحظه پرتاب موشک‌های بالستیک را تشخیص داده، مسیر پرواز آن‌ها را با دقت مدل‌سازی کنند و با تحلیل الگوهای حرارتی و امواج الکترومغناطیسی، تصمیم به مداخله و انهدام تهدیدات بگیرند. به‌کارگیری الگوریتم‌های یادگیری عمیق و پردازش بلادرنگ داده‌ها، سرعت واکنش را به حدی رسانده که مداخله انسانی در برخی از این فرآیندها عملاً امکان‌پذیر نیست یا منجر به تأخیر می‌شود. این سطح از اتکا به هوش مصنوعی، آغازی است بر عصری که در آن تصمیم‌سازی نظامی، بیش از آنکه محصول شهود فرمانده باشد، حاصل تحلیل الگوریتمی خواهد بود.

حضور در تمام سطوح؛ از زمین و فضا تا انسان و ماشین

هواپیماهای بدون سرنشین، خودروهای زرهی خودران و زیردریایی‌های نیمه‌مستقل تنها آغاز این مسیر هستند. این ابزارهای نظامی که در گذشته صرفاً نقش شناسایی یا پشتیبانی داشتند، اکنون به سطوحی از خودمختاری رسیده‌اند که می‌توانند مأموریت‌های پیچیده‌تری را به‌صورت مستقل اجرا کنند. ترکیب فناوری رباتیک با هوش مصنوعی، امکان هدایت هماهنگ‌شده پهپادها در قالب «دسته‌های هوشمند» را فراهم کرده است؛ ساختاری که در آن ده‌ها یا حتی صدها پهپاد کوچک با بهره‌گیری از الگوریتم‌های مشارکتی، به‌صورت هماهنگ به یک هدف حمله می‌کنند یا مأموریت‌های شناسایی و اخلال را پیش می‌برند. این مفهوم، که امروزه در طراحی نسل آتی جنگنده‌ها و تسلیحات هوشمند در حال پیاده‌سازی است، می‌تواند ساختار میدان نبرد را به‌شدت تغییر دهد.

در این الگو، خلبان انسانی که در گذشته مسئول مستقیم هدایت پرنده و اجرای عملیات بود، اکنون نقش یک فرمانده ارشد را دارد که از طریق واسطه‌های هوشمند، عملیات تاکتیکی را به پهپادهای تحت فرمان خود واگذار می‌کند. به بیان دیگر، تعامل انسان و ماشین به نقطه‌ای رسیده که مسئولیت فرماندهی در سطوح بالا باقی می‌ماند، اما اجرای سریع، دقیق و خطرپذیر به سامانه‌های خودمختار سپرده می‌شود. این سطح از هماهنگی و اعتماد متقابل میان عامل انسانی و سیستم هوشمند، نمود عینی همگرایی شناختی، فناورانه و عملیاتی در ساختار نبردهای نوین است؛ پدیده‌ای که می‌تواند هم مزایای بی‌سابقه‌ای در دقت و کارآمدی نظامی به همراه داشته باشد و هم چالش‌هایی جدید در حوزه کنترل‌پذیری، مسئولیت‌پذیری و اخلاق جنگی پدید آورد.

جنگ اطلاعاتی: میدان نبردی نامرئی اما حیاتی

هوش مصنوعی همچنین در میدان جنگ اطلاعاتی نقشی حیاتی و چندلایه ایفا می‌کند؛ میدانی که در آن پیروزی نه با اشغال سرزمین بلکه با تسلط بر اطلاعات به دست می‌آید. یکی از کارکردهای بنیادین هوش مصنوعی در این حوزه، توانایی بی‌نظیر آن در استخراج معنا از داده‌های پراکنده و حجیم است. ترجمه و رونویسی آنی مکالمات دشمن از زبان‌های مختلف، تحلیل لحظه‌ای تصاویر ماهواره‌ای برای شناسایی تحرکات مشکوک و پالایش سیگنال‌های الکترونیکی از منابع گوناگون، تنها بخشی از کاربردهای عملی هوش مصنوعی در میدان نبرد اطلاعاتی به شمار می‌روند.

این قابلیت‌ها به فرماندهان امکان می‌دهد تا در زمانی بسیار کوتاه و با ضریب اطمینان بالا تصمیم‌گیری کنند؛ تصمیماتی که پیش‌تر نیازمند ساعت‌ها یا حتی روزها تحلیل انسانی بودند. به عنوان مثال، سامانه پیشرفته «JADC2» که توسط وزارت دفاع ایالات متحده در حال توسعه است، نقطه تلاقی تمام این ظرفیت‌ها محسوب می‌شود. این سامانه با هدف ایجاد یک اکوسیستم یکپارچه داده‌محور، در تلاش است تا تمامی حسگرهای متعلق به نیروهای زمینی، هوایی، دریایی، فضایی و سایبری را در قالب یک شبکه واحد و واکنش‌محور به هم متصل کند.

هدف نهایی «JADC2»، ایجاد وضعیتی است که در آن هیچ داده‌ای مورد غفلت قرار نگیرد، هیچ تهدیدی بی‌پاسخ نماند و هیچ تصمیمی بدون پشتیبانی اطلاعاتی اتخاذ نگردد. در صورت موفقیت این پروژه، فرماندهی میدانی نه‌تنها به شکل سنتی از مرکز فرماندهی بلکه از طریق زیرساختی بلادرنگ و پراکنده صورت خواهد گرفت؛ زیرساختی که توانایی انطباق لحظه‌ای با شرایط متغیر میدان جنگ را فراهم می‌سازد و به‌صورت خودکار، بهینه‌ترین سناریوی اقدام را در اختیار نیروها قرار می‌دهد.

چالش‌های اخلاقی و حقوقی: آیا ماشین می‌تواند تصمیم به کشتن اهداف بگیرد؟

در کنار فرصت‌هایی که هوش مصنوعی برای ارتقای کارایی و دقت عملیات نظامی فراهم می‌کند، مجموعه‌ای از خطرات و پرسش‌های بنیادین نیز در حال ظهور است که عمیقاً حوزه اخلاق، حقوق بین‌الملل بشردوستانه و فلسفه جنگ را تحت تأثیر قرار می‌دهد. از جمله پرسش‌های کلیدی آن است که اگر سامانه‌ای هوشمند، بدون نظارت مستقیم انسان، اقدام به استفاده مرگبار از قوه نظامی کند، مسئولیت حقوقی و اخلاقی چنین کنشی با چه کسی خواهد بود؟ آیا طراحان الگوریتم، فرماندهان نظامی، یا دولت‌های به‌کارگیرنده پاسخ‌گو خواهند بود؟ یا ما وارد عصری می‌شویم که در آن زنجیره مسئولیت، در پشت منطق تصمیم‌گیری ماشین پنهان می‌ماند؟

این مسئله به حدی جدی است که وزارت دفاع ایالات متحده در سال ۲۰۲۳ به‌منظور مواجهه با چنین مخاطراتی، نسخه‌ای به‌روزرسانی‌شده از دستورالعمل شماره ۳۰۰۰.۰۹ درباره «خودمختاری در سامانه‌های تسلیحاتی» منتشر کرد. این سند بر لزوم حفظ سطحی از داوری انسانی در تمام تصمیم‌گیری‌های مرگ‌وزندگی تأکید می‌کند و مدعی ایجاد توازن میان خودکارسازی عملیات و کنترل انسانی است. با این حال، در عمل مرز میان «کمک به تصمیم‌گیری» و «جایگزینی کامل انسان با الگوریتم» همچنان مبهم و سیال باقی مانده است.

به عقیده بسیاری از کارشناسان، در غیاب استانداردهای بین‌المللی الزام‌آور و نهادهای نظارتی فراگیر، خطر آن وجود دارد که سامانه‌های خودمختار در شرایط بحرانی، بدون آنکه ملاحظات انسانی، زمینه‌های فرهنگی یا قواعد حقوق بشردوستانه را به‌درستی درک کنند، اقدام به تصمیم‌گیری‌های مرگبار کنند. چنین وضعیتی نه‌تنها زمینه‌ساز فجایع انسانی است، بلکه می‌تواند اعتماد عمومی به نظام‌های دفاعی و مشروعیت استفاده از قوه قهریه را نیز تضعیف نماید. بنابراین، پاسخ‌گویی به این پرسش‌های اخلاقی و حقوقی، پیش‌شرط گریزناپذیر برای شکل‌گیری حکمرانی مسئولانه بر هوش مصنوعی نظامی است.

نبرد آینده: از خط مقدم خاکی تا فضای سایبری و مجازی

در حالی که بسیاری هنوز تصور سنتی از جنگ دارند، میدان‌های نبرد آینده به شکلی بنیادین از خطوط مقدم فیزیکی به عرصه‌هایی ناپیدا اما حیاتی در فضای سایبری، اطلاعاتی و شناختی در حال تغییر شکل هستند. در چنین فضایی، برتری نه با اشغال سرزمین بلکه با کنترل جریان داده، دستکاری ادراک عمومی، و اخلال در زیرساخت‌های دیجیتال رقم می‌خورد. حملات سایبری مبتنی بر هوش مصنوعی می‌توانند در زمانی بسیار کوتاه، شبکه‌های برق، سیستم‌های مالی و ساختارهای فرماندهی دشمن را از کار بیندازند، بدون آن‌که حتی گلوله‌ای شلیک شود.

در کنار آن، عملیات شناختی مبتنی بر تحلیل الگوهای رفتاری کاربران، پردازش احساسات اجتماعی و تولید هدفمند اطلاعات نادرست، به ابزاری برای تغییر افکار عمومی و تضعیف انسجام درونی جوامع هدف تبدیل شده‌اند. همچنین جنگ الگوریتمی نیز در حال بدل شدن به یکی از مؤلفه‌های اصلی قدرت نظامی است؛ نبردی که در آن مدل‌های زبانی، سامانه‌های یادگیری ماشین و ظرفیت پیش‌بینی رفتار انسانی، نقش همان سلاح‌های مرگبار قرن گذشته را ایفا می‌کنند.

به همان میزان که تانک و توپ در قرن بیستم نماد قدرت نظامی بودند، اکنون سرورها، شبکه‌های عصبی مصنوعی و الگوریتم‌های هوشمند به تسلیحات استراتژیک عصر جدید تبدیل شده‌اند. در این فضای جدید، مرز میان صلح و جنگ و تهاجم و دفاع، به شکلی بی‌سابقه‌ای سیال و پیچیده شده است؛ تحولی که سیاست‌گذاران و فرماندهان نظامی را ناگزیر از بازنگری در مفاهیم کلاسیک امنیت و تهدید کرده است.

پویایی توازن قوا: آغاز مسابقه تسلیحاتی جدید

با تمرکز قدرت‌های بزرگی چون ایالات متحده، چین و روسیه بر توسعه تسلیحات و سامانه‌های مبتنی بر هوش مصنوعی، دور جدید و کم‌سابقه‌ای از رقابت تسلیحاتی جهانی آغاز شده است. بی شک در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران نیز با عنایت به مخاطرات ژئوپلیتیک خود در منطقه با رژیم اشغالگر قدس، نباید در این رقابت تنگاتنگ عقب بماند. این رقابت، برخلاف مسابقه سنتی تسلیحات هسته‌ای که بر پایه شمار کلاهک‌ها و ظرفیت تخریب فیزیکی بنا شده بود، اکنون بر اساس معیارهایی نظیر کیفیت الگوریتم‌های تصمیم‌ساز، قدرت پردازش بلادرنگ داده‌ها، عمق یادگیری ماشین و میزان استقلال عملیاتی سامانه‌ها ارزیابی می‌شود. بنابراین، کشورهایی که موفق به توسعه زیرساخت‌های فناورانه هوش مصنوعی با کاربردهای نظامی می‌شوند، در عمل به سطحی از برتری راهبردی دست می‌یابند که می‌تواند موازنه‌های سنتی قدرت را دگرگون سازد.

به عقیده کارشناسان، این روند به شکل‌گیری «ابرقدرت‌های الگوریتمی» منجر خواهد شد؛ کشورهایی که به‌واسطه تسلط بر معماری‌های هوشمند و داده‌محور، قادر خواهند بود همزمان در چند جبهه فیزیکی، سایبری و شناختی عملیات انجام دهند و در بزنگاه‌های ژئوپلیتیکی، ابتکار عمل را در اختیار بگیرند. این ابرقدرت‌ها نه‌تنها از منظر نظامی، بلکه در تنظیم قواعد بازی بین‌المللی، درک‌پذیری تهدید و حتی دیپلماسی فناورانه نیز نقش تعیین‌کننده‌ای خواهند یافت. پیامد چنین وضعیتی، ظهور شکلی نوین از رقابت ژئوپلیتیک است که بیش از آنکه بر قدرت سنتی متکی باشد، بر هوش مصنوعی و معماری محاسباتی بنا خواهد شد.

source

shakotardid.ir

توسط shakotardid.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *