این روزها دوباره وضعیت دریاچه ارومیه موردتوجه افکار عمومی قرار گرفته است، دریاچهای که دیگر نمیدرخشد و بهعنوان یکی از بزرگترین دریاچههای آبشور جهان طی دهههای اخیر درنتیجه مدیریت ناکارآمد منابع آب تا مرز خشکی کامل پیش رفته است. دولتهای مختلف همواره احیای این دریاچه را وعده دادهاند اما باوجود صرف هزینههای هنگفت، تاکنون سایه این بحران و پیامدهای ناشی از آن از شمال غرب ایران حذف نشده و روند نابودی آن ادامه دارد.
به گواه تصاویر ماهوارهای و گزارشهای منتشرشده، «در بخش شمالی دریاچه تنها لایهای نازک به ضخامت ۴ تا ۵ سانتیمترآب باقیمانده است. این منطقه که زمانی حدود ۷۰۰ کیلومترمربع آب داشت، اکنون به پهنهای نمکپوش تبدیل شده است. در بخش جنوبی نیز وضعیت مطلوب نیست. اگرچه هنوز حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ کیلومترمربع از سطح دریاچه دارای عمقی بین ۱۵ تا ۲۰ سانتیمتر است، ولی با ادامه این روند، تا پایان تابستان احتمال کاهش شدید سطح آب وجود دارد» و رئیس اداره حفاظت محیطزیست آذربایجان غربی، هشدار داده، احتمالا تا پایان تابستان برای نخستینبار در تاریخ، دریاچه ارومیه بهطور کامل خشک خواهد شد.
با نگاهی به تاریخچه ناخوشی حال دریاچه ارومیه درمییابیم که نخستین نشانههای پایین آمدن تراز آبی آن از سال ۱۳۷۴ آغاز و در همین سال حال دریاچه رو به وخامت گذاشت، تا اینکه دولت یازدهم در سال ۹۲ با تصویب هیئتوزیران، کارگروه نجات و ستاد احیای دریاچه ارومیه را باهدف تثبیت و احیا تا ارتفاع ۱۲۴۷/۱ متر از سطح دریا تشکیل داد. برنامه احیا شامل سه فاز پایدارسازی، احیا و احیای نهایی و شش مداخله اصلی بود: کاهش ۴۰ درصدی مصرف آب کشاورزی، کنترل برداشتهای غیرمجاز، پروژههای انتقال آب، حفاظت از معیشت محلی، افزایش جریان رودخانهها و توسعه منابع جدید آب. بااینحال، این برنامه در مسیر اجرا با چالشهای جدی مواجه شد. دولت یازدهم علیرغم اینکه خود را ناجی دریاچه ارومیه معرفی میکرد، اما کارنامه موفقی از خود بهجای نگذاشت. سال ۱۳۹۴ نزدیک به هشت متر کاهش تراز آبی در این دریاچه رخ داد و پسازآن نیز بارها خشکی این ثروت زیستمحیطی خبرساز شد و کارزارهای متعددی برای مطالبه رسیدگی فوری به وضعیت آن شکل گرفت اما تقریبا هیچ دولتی برنامه روشنی برای پیشگیری و رفع این بحران نداشت.
فعالان آشنا به شرایط دریاچه ارومیه بارها بر این نکته تأکید کردهاند که این دریاچه، مانند بسیاری از رودخانهها و حوزههای آبی کشور، در کنار عوامل محیطی، مانند خشکسالی، از مدیریت غیراصولی منابع آبی، ازجمله ساخت سد و تأمین بیشازاندازه آب زمینهای کشاورزی از طریق حفر چاههای غیرمجاز در منطقه، آسیب جدی دیده است.
دریاچه از حدود سال ۱۳۹۰ به یک پدیده فصلی تبدیل شده است
اکنون وضعیت دریاچه به نقطهای بیسابقه رسیده و در جدیدترین هشدارهای رسمی، مدیرکل حفاظت محیطزیست آذربایجان غربی از احتمال خشکی صددرصدی دریاچه ارومیه تا پایان تابستان خبر داده است! بااینحال سعید عیسیپور، عضو دبیرخانه کارگروه ملی نجات دریاچه ارومیه، چنین اظهارنظرهایی را «غیرکارشناسی» دانسته و بهزعم او آنچه گفته شده بزرگنمایی بحران است، آنهم درحالیکه احیای دریاچه ارومیه یک فرآیند تدریجی، اما پایدار است. او تأکید کرده: «دریاچه ارومیه در سالهای گذشته نیز دورههای خشکسالی را پشت سر گذاشته و با بهبود شرایط بارشی، نشانههایی از احیا را بروز دادهاست. بااینحال، عبور از بحران فعلی نیازمند همبستگی ملی و پرهیز از سیاسیکاری در مواجهه با یک موضوع زیستمحیطی است.»
عیسیپور، معتقد است: سال جاری ازنظر اقلیمی «استثنایی» است: «کاهش ۳۰ درصدی بارشها و افزایش دمای میانگین بین ۵/۱ تا ۲ درجه سانتیگراد، شرایطی کمسابقه را در حوضه آبریز دریاچه رقمزده است.»
او از اقدامات انجامشده مانند انتقال بخشی از حقآبه از سد کانیسیب، اجرای سیستمهای آبیاری نوین، و بهرهگیری از فناوریهای پایش لحظهای بهعنوان نشانههای عزم جدی برای حفظ دریاچه یاد کرده است. بااینحال اقدامات ستاد احیای دریاچه ارومیه تاکنون نتایج مطلوبی به همراه نداشته است؛ موضوعی که از سوی معاون عمرانی استاندار آذربایجان شرقی در نشست تخصصی کمیسیون کشاورزی، آب و محیطزیست اتاق بازرگانی تبریز، بدان اشاره شدهاست. از سوی دیگر حجت جباری، مدیرکل حفاظت محیطزیست آذربایجان غربی نیز بر این مهم تأکید دارد که اگر مدیریت منابع آب توسط وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی به همین شکل ادامه یابد، دیگر نمیتوان به احیای دریاچه امیدی داشت. به گفته او، دریاچه از حدود سال ۱۳۹۰ به یک پدیده فصلی تبدیل شده است که تنها در فصلهای پربارش تا حدودی آبگیری میشود و در تابستانها کاملاً خشک میماند.
گروهی از کارشناسان برداشت نمک با رعایت ضوابط محیطزیستی را گزینهای مناسب میدانند. جباری میگوید دریاچه ارومیه حدود ۶/۵ میلیارد تن ذخیره نمک دارد و حتی اگر سالانه ۲ میلیون تن برداشت شود، بیش از ۳ هزار سال طول میکشد تا این ذخایر پایان یابد. به گفته او، برداشت اصولی نهتنها آسیبی به دریاچه نمیزند، بلکه میتواند با کاهش غلظت نمک، در روند احیا نیز مؤثر باشد.
«ناصر کرمی»، اقلیمشناس و کارشناس محیطزیست نیز بر این باور است که دیگر نمیشود نیمه شمالی دریاچه ارومیه را نجات داد. او با استناد بر اظهارات مرحوم پرویز کردوانی، کویرشناس میگوید:
«۱۵ سال پیش مرحوم کردوانی گفت دیگر نمیشود نیمه شمالی دریاچه ارومیه را نجات داد و باید به فکر این باشید تا نیمه جنوبی دریاچه را نجات بدهید. با توجه به اینکه در مساحت نیمه جنوبی دریاچه ارومیه یک کویر بزرگ ایجاد شده و راه را برای بلند شدن ریزگردهای نمکی هموار کرده بود، او پیشنهاد داد که روی پوشش گیاهی این کویر با ریگهای درشت یا قلوهسنگ پوشانده شود تا بتوان از آسیبهای بعدی جلوگیری کرد. اما این نظر با واکنشهای شدیدی از سوی اهل غیرفن مواجه و اجرایی نشد.»
هیچکس جلوی برداشت کشاورزان را نمیگیرد
اگرچه همواره دولتها سعی دارند، تبخیر آب به دلیل تغییر اقلیم را علت خشک شدن این اکوسیستم حیاتی ایران قلمداد کنند اما بنابر نتایج یک تحقیق که توسط چند تن از محققان در آمریکا انجام شده؛ خشکسالی تنها باعث کاهش ۵ درصدی بارش در حوزه آبریز دریاچه شده و عوامل انسانی شامل پروژههای توسعه اقتصادی ـ آبی به همراه ساخت بزرگراه ۱۱ کیلومتری روی دریاچه و پل میانگذر شهید کلانتری با طول یک هزار و ۷۰۹ متر وضعیت دریاچه را به بحران کشانده که برای ساخت آن از کوه مجاور دریاچه استفاده کردند. بهعبارتدیگر کوه مجاور دریاچه را کنده و به کف دریاچه ریختند؛ بنابراین میزان مصالح وارد شده به دریاچه برای احداث این میانگذر و برهم خوردن چرخه جریانهای آبی در نیمه شمالی و جنوبی این دریاچه، یکی از عوامل تخریب اکوسیستم و خشک شدن آن است.
ناصر کرمی نیز دراینباره بیان میکند: «نقش مسئولان بهعنوان عامل انسانی در خشک شدن دریاچه ارومیه ۸۵ درصد است و ۱۵ درصد بقیه را عوامل اقلیمی و منطقهای تشکیل میدهند. علت اصلی نابودی دریاچه، تغییر الگوی کشت و نوع محصولی است که در منطقه کاشته شده. از گذشتههای دور در وسعتی بهاندازه ۱۵۰ هزار هکتار در این منطقه انگور نیمه وحشی کشت میشد که نیاز چندانی به آب نداشت اما بهتدریج کاشت انگور در این منطقه متوقف شد و بهجای آن، کشاورزان شروع به تولید سیب کردند که چهار برابر انگور نیاز به آب داشت. از سوی دیگر، سطح زیر کشت نیز به چهار برابر افزایش پیدا کرد؛ طوری که در حال حاضر چیزی نزدیک به ۶۰۰ هزار هکتار از این منطقه زیر کشت است. البته عکسهای هوایی تا ۸۰۰ هزار هکتار را هم نشان میدهند. اینیکی از دلایلی است که باعث میشود بخش زیادی از آبهای منطقه بهجای اینکه راهی دریاچه شود، به مصرف کشاورزی برسد. اما تنها افزایش وسعت منطقه کشت و کم شدن آب وارد شده به دریاچه باعث خشکسالی نشد. متأسفانه با جایگزینی محصول سیب بهجای انگور، میزان مصرف آب در بخش کشاورزی دریاچه ارومیه ۴۰ برابر بیشتر شد. در چنین شرایطی، کشاورزان با کمبود آب مواجه شدند و با حفر چاههای متعدد، نیازشان به آب را برطرف کردند. ازآنجاییکه هیچ نظارتی در کشور برای حفر این چاهها وجود ندارد، تمام آبی که قرار بود به دریاچه برسد، از طریق چاهها به زمینهای کشاورزی میرسد. در کنار این چاهها، احداث مداوم سدها در سرشاخه رودخانه و طرحهای بینتیجه انتقال آب را هم باید اضافه کرد که هیچکدام نهتنها مشکلی از کمآبی و خشک شدن دریاچه ارومیه کم نکردند که آن منابع نیز نابود شدند.»
این اقلیمشناس ساختار حاکم بر کشور را مانع ایجاد یک اقتصاد شکوفا دانسته و میگوید: «دولت باید قوانینی را با توجه به سود اقتصادی و اشتغال مردم در این منطقه اجرایی کند تا هم کشاورزی رونق گیرد و هم مردم راضی باشند. متأسفانه مافیاهایی نیز وجود دارند که از این منابع سوءاستفاده میکنند.»
مطابق تأکیدات صاحبنظران، کافیست مداخلات انسانی به حداقل خود برسد در این صورت طبیعت خودش را ترمیم خواهد کرد، اما دولت به سبب آنکه برای بازگرداندن آب به دریاچه باید تاوان زیادی بدهد، حاضر به انجام کار واقعی دراینباره نیست، به همین دلیل هنوز در مسیر اصلاح الگوی کشت و روشهای آبیاری و تغییر زمان کشت برخی محصولات گامی برنداشته و زیرساخت لازم را برای انتخاب محصولات کمآببر مهیا نکرده است، بنابراین کشاورز ناگزیر است زندگی خود را با کشت محصولات آببر بگرداند.
بخش کشاورزی، بزرگترین عامل کاهش آب دریاچه ارومیه است
منصور سهرابی، پژوهشگر بومشناسی و محیطزیست در این زمینه عنوان میکند: «بخش کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه، با مصرف ۹۰ درصد از منابع آبی (۶/۳۵۰ میلیون مترمکعب)، بزرگترین عامل کاهش آب دریاچه ارومیه است. این مصرف بیرویه، نتیجه ترکیبی از عوامل متعدد است که کشاورزی در استانهای آذربایجان شرقی(تبریز) و غربی(ارومیە) را به الگویی ناپایدار و مخرب تبدیل کردهاند. بر اساس گزارش وزارت نیرو، گسترش اراضی کشاورزی آبی از ۵۰۸۰۰۰ هکتار در اوایل دهه ۱۳۸۰ به بیش از ۷۰۰۰۰۰ هکتار در سالهای اخیر، فشار بیسابقهای بر منابع آبی وارد کرده است.»
مطابق آماری که این پژوهشگر ارائه کرده، «در استان آذربایجان غربی (ارومیه)، سطح زیر کشت آبی از ۲۶۵/۳۴۰ هکتار در سال زراعی۸۷ ـ۱۳۸۶ به ۳۲۰/۳۱۶ هکتار در۹۹ـ ۱۳۹۸افزایش یافته است. کشت محصولاتی مانند چغندرقند به ترتیب ۱۵۹ درصد رشد کردهاند. باغات آبی، بهویژه سیب، نیز از ۸۹/۶۰۷ هکتار در ۱۳۸۷ به ۱۱۴/۷۷۸ هکتار در ۱۴۰۱ رسیدهاند، که نشاندهنده افزایش ۲۸ درصدی است. سیب، به دلیل بازار صادراتی قوی و سودآوری بالا، به یکی از محصولات اصلی منطقه تبدیل شده است. این گسترش، بدون توجه به محدودیتهای منابع آبی، به کاهش جریان ورودی به دریاچه منجر شده است. در استان آذربایجان شرقی (تبریز) روند متفاوتی مشاهده میشود، اما همچنان به ناپایداری منابع آبی دامن زده است. اگرچه سطح زیر کشت محصولات زراعی آبی، مانند گندم و جو، در سالهای اخیر کاهش یافته (از حدود ۱۸۰۰۰۰ هکتار در ۸۷ ـ۱۳۸۶به ۱۶۰۰۰۰ هکتار در ۹۹ـ ۱۳۹۸)، این کاهش به دلیل تغییر الگوی کشت به سمت باغات آبی بوده است. سطح باغات آبی از حدود ۶۵۰۰۰ هکتار در ۱۳۸۷ به ۸۳۰۰۰ هکتار در ۱۴۰۱ افزایش یافته، که رشدی ۲۷ درصدی را نشان میدهد. انگور، سیب و گردو از محصولات اصلی باغی این استان هستند، که به دلیل بازارهای داخلی و صادراتی، بهویژه به کشورهای همسایه، موردتوجه کشاورزان قرار گرفتهاند. کشت انگور، بهویژه در مناطق مرند و جلفا، و سیب در مناطق اطراف تبریز، به دلیل سودآوری بالا، جایگزین محصولات زراعی پرآببر شده است. بااینحال، باغات آبی نیز نیاز آبی قابلتوجهی دارند (حدود ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ مترمکعب در هکتار)، که فشار بر منابع آبی را کاهش نداده است.»
هنوز امیدی برای حفظ دریاچه وجود دارد
این موضوع، نتیجه سیاستهای توسعه کشاورزی بدون توجه به ظرفیت منابع آبی است. بنابراین دریاچه ارومیه، قربانی کشاورزی ناپایدار، سدسازی غیراصولی و مدیریت ناکارآمد منابع آبی شده است. گسترش بیرویه اراضی کشاورزی و ناکامی برنامههای احیا، این اکوسیستم را به تالابی فصلی و در آینده به نمکزاری خشک تبدیل کرده است. بااینحال، سهرابی معتقد است: با اصلاح الگوی کشت، بهینهسازی آبیاری، مدیریت یکپارچه و جلب مشارکت جامعه محلی، هنوز امیدی برای حفظ دریاچه وجود دارد. او درباره این راهکارها توضیح میدهد: «با جایگزینی محصولات پرآببر با کشتهای کمآببر و استفاده از بذرهای مقاوم به کمآبی و کشت دیم میتوان تقاضای آب را کاهش داد. همچنین آموزش کشاورزان، ایجاد تشکلهای محلی و افزایش آگاهی برای مدیریت پایدار منابع آب و برنامههای آگاهسازی میتوانند مسئولیتپذیری کشاورزان را تقویت کنند. دراین میان، هدایت آب به بخشهای محدود برای جلوگیری از تشکیل کانونهای ریزگرد، بهجای خشک شدن کامل دریاچه، اقدامات برای جلوگیری از نفوذ آبشور دریاچه به دشتهای اطراف، بهویژه در بخش شرقی و نظارت بر ۱۰۲۰۰۰ چاه غیرمجاز، تخصیص حقآبه زیستمحیطی دریاچه (۳/۴ میلیارد مترمکعب) و بازنگری در سدسازی از دیگر راهکارهای مؤثر است.»
بااینوجود عباس محمدی، کارشناس و فعال محیطزیست چندان به بهبود وضعیت دریاچه ارومیه امیدوار نیست. او بدون ارائه راهکار، دلایل وضعیت کنونی دریاچه را اینگونه تشریح میکند: «مدیریت غیراصولی در حوزههای آبریز منتهی به دریاچه، افزایش انحراف آب بهقصد کشاورزی در ایران، و ساخت سدهای متعدد بر رودخانههای آبریز دریاچه، از قبیل آجیچای، زرینهرود، سیمینهرود، مهابادرود، باراندوزچای، زولاچای، و نازلیچای از مهمترین عوامل خشک شدن دریاچه به شمار میروند. ذخیره آب پشت سدها و حفر چاههای کشاورزی نهتنها به توسعه کشاورزی در منطقه نینجامیده، بلکه منابع آبی را هدر داده است. بنابراین احیای دریاچه بدون در نظر گرفتن این موارد ممکن نخواهد بود.»
این فعال محیطزیست خاطرنشان میکند: «سدها منابع آبیای را به وجود آوردهاند تا کشاورز بتواند به کشت آبی بپردازد. به عبارت بهتر کشاورزان را به این تصور کشانده که میتوان با استفاده از حفر چاه و استخراج آبهای زیرزمینی به کشاورزی پرداخت. براین اساس حجم گستردهای از سدسازیها در دریاچه ارومیه، موجب به وجود آمدن منبع آبی قابلاطمینانی برای کشاورزان شده که اقدام به کشت آبی بیشتر و بیشتری نمودهاند. در این میان عمده محصولات کشت شده در استانهای آذربایجان شرقی و غربی که ۹۰ درصد حوضه آبریز دریاچه ارومیه را در خود جای میدهند عبارت است از محصولات پر آببر و کمبهرهای همچون سیب و چغندرقند. در چنین وضعیتی احیای دریاچه بسیار دشوار است.»
source