Wp Header Logo 828.png


فرارو- زوی بارل کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه روزنامه هاآرتص

به گزارش فرارو به نقل از روزنامه هاآرتص، رویای حکمرانی بر سراسر «سرزمین اسرائیل» دیگر به کرانه باختری و اراضی مقدس نوار غزه محدود نیست. بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی اسرائیل، با لحنی هیجان‌زده در کنفرانس «تقویت شمال» تاکید کرد که مرزهای اسرائیل باید به لبنان نیز گسترش یابد. اسموتریچ گفت: «امروز می‌توانم به شفاف‌ترین شکل ممکن بگویم که ارتش اسرائیل از پنج موضعی که در لبنان حضور داریم عقب‌نشینی نکرده و عقب‌نشینی نخواهد کرد. روستاهای شیعه که ویران شدند بازسازی نخواهند شد. ما این وعده را همان زمانی دادیم که توافق [آتش‌بس] را امضا کردیم و بسیاری باور نمی‌کردند. اما ما این کار را انجام می‌دهیم.»

در حالی که بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی اسرائیل، سرگرم ترسیم نقشه‌ای تازه برای «سرزمین اسرائیل» بود، تحرکات دیپلماتیک نیز بی‌وقفه جریان داشت. قرار بود ران درمر، وزیر امور راهبردی اسرائیل و اسعد شیبانی، وزیر خارجه سوریه، دومین دیدار خود طی یک هفته را در باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان، برگزار کنند؛ مذاکراتی که هدف از آن، بحث پیرامون «تدابیر امنیتی» اعلام شده است؛ عبارتی که گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال گسترش مرزهای اسرائیل به خاک سوریه را تقویت می‌کند. این دیدار اما به دلیل تمدید سفر اسعد شیبانی به مسکو به تعویق افتاد. با این وجود، نشانه‌ای از لغو کامل مذاکرات دیده نمی‌شود و به نظر می‌رسد تلاش‌ها برای پیشبرد رایزنی‌ها میان تل‌آویو و دمشق همچنان ادامه دارد.

مجموعه تحولات اخیر نشان می‌دهد که اسرائیل در حال تکرار همان الگویی است که پیش‌تر در نوار غزه به کار بست: «ایجاد و حفظ مناطق حائل نظامی حتی پس از پایان رسمی جنگ.» این بار اما نگاه تل‌آویو به تشکیل مناطق حائل در خاک لبنان و سوریه معطوف شده است. این اراضی اکنون برای اسرائیل به دارایی‌های استراتژیک حیاتی تبدیل شده‌اند که به‌سختی می‌توان انتظار داشت تل‌آویو به سادگی از آنها چشم‌پوشی کند؛ حتی اگر کنترل این مناطق، هرگونه تلاش برای دستیابی به توافق صلح پایدار یا حتی شکل‌گیری ترتیبات دیپلماتیک و امنیتی باثبات را از بین ببرد.

آیا لبنان قربانی بازی قدرت اسرائیل و آمریکا خواهد شد؟

اگرچه اسرائیل کنترل پنج نقطه استراتژیک در خاک لبنان را در اختیار دارد، اما این اقدام تأثیر ملموسی بر روند خلع سلاح حزب‌الله در شمال رودخانه لیتانی(منطقه‌ای به فاصله حدود ۳۰ کیلومتر از مرز اسرائیل)نداشته است. این همان تعهدی است که دولت بیروت به رهبری رئیس‌جمهور جوزف عون و نخست‌وزیر نواف سلام، سال گذشته هنگام امضای توافق آتش‌بس با اسرائیل و در چارچوب قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل بر عهده گرفت. با این حال، میان وعده‌های رسمی دولت لبنان و اجرای واقعی خلع سلاح حزب‌الله، میدانی از موانع و مخاطرات سیاسی و امنیتی وجود دارد که آینده این کشور را همچنان تهدید می‌کند.

از زبان تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا، واشنگتن خواسته‌ای صریح و روشن را مطرح کرده است: دولت لبنان باید تصمیمی قاطع برای خلع سلاح حزب الله اتخاذ کند و بلافاصله اجرای آن را آغاز نماید. اما پاسخ بیروت، کاملاً مبتنی بر اصل اقدام متقابل است. لبنان خلع سلاح حزب‌الله را مشروط به عقب‌نشینی کامل اسرائیل از مناطق اشغالی در خاک خود یا حداقل آغاز روند تدریجی خروج نیروهای اسرائیلی که با سرعت روند خلع سلاح حزب‌الله هماهنگ باشد قرار داده است.

در میانه مذاکرات حساس، لبنان نه تنها خلع سلاح حزب‌الله را مشروط به عقب‌نشینی اسرائیل کرده، بلکه از ایالات متحده نیز هم برای خروج نیروهای اسرائیلی و هم برای تأمین امنیت کشور در برابر هرگونه حمله احتمالی خواستار دریافت تضمین‌هایی شده است. اما تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا، صراحتاً به مقامات بیروت اعلام کرده است که چنین تضمین‌هایی وجود نخواهد داشت و آمریکا «هیچ وظیفه‌ای برای مجبور کردن اسرائیل به انجام هیچ اقدامی ندارد.»

به بیان دیگر، آزادی عمل نظامی اسرائیل در خاک لبنان حفظ خواهد شد و واشنگتن خود را ملزم به هیچ محدودیتی نمی‌داند. باراک حتی تهدید کرده که اگر دولت لبنان تصمیم قاطعی اتخاذ نکند، آمریکا ممکن است بیروت را رها کند؛ هشداری که پیامدهایی حیاتی برای آینده بازسازی لبنان و دریافت کمک‌ها و منابع مالی بین‌المللی دارد. او همچنین در اظهاراتی جداگانه، خلع سلاح حزب‌الله را «مسئله‌ای داخلی» برای لبنان خوانده است؛ به‌ویژه با توجه به نقش آمریکا به عنوان اصلی‌ترین حامی توافق آتش‌بس و یکی از اعضای کلیدی کمیته نظارت بر اجرای آن چنین موضعی تا حدی تعجب آور به نظر می رسد.

پازل سوریه؛ بازی بزرگ قدرت‌ها در خاورمیانه

مسئله سوریه، پیچیده‌تر از بحران لبنان، در کانون تلاقی منافع متقاطع بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی قرار گرفته است. مذاکرات مستقیم و سطح بالای میان اورشلیم و دمشق عمدتاً با وساطت آمریکا، آذربایجان و ترکیه پیش رفته و عربستان سعودی نیز به طور غیرمستقیم از پشت صحنه، نقشی تعیین‌کننده ایفا کرده است.

برخلاف پرونده لبنان که عمدتاً تقابلی دوجانبه میان اسرائیل و حزب‌الله است، بحران سوریه صحنه رقابت و هم‌پوشانی اهداف استراتژیک بازیگران متعددی همچون واشنگتن، مسکو، آنکارا و ریاض است. در این میان، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، هنگام دست دادن با احمد الشرع، رئیس‌جمهور جدید سوریه، در ماه مه، در واقع به دنبال جلب نظر محمد بن سلمان، ولیعهد پرنفوذ سعودی بود؛ چنان که خود او به صراحت گفت: «واقعاً خیلی دوستش دارم.» به دنبال این رویداد، دونالد ترامپ با حذف نام احمد الشرع از فهرست تروریست‌ها و لغو تحریم‌ها علیه سوریه، عملاً مسیر سرمایه‌گذاری و ورود کمک‌های بین‌المللی به دمشق را هموار کرد

با وجود آن که لغو تحریم‌ها و حذف نام احمد الشرع از فهرست تروریست‌ها ظاهراً شبیه به پیش‌پرداخت برای امتیازاتی است که هنوز وصول نشده، اما واقعیت این است که از «هدیه» خبری نیست. معامله‌ای در کار است که قرار است احمد الشرع ، رئیس جمهور سوریه زمینه خروج نیروهای آمریکایی از خاک سوریه را برای دونالد ترامپ فراهم کند؛ همان کشوری که ترامپ زمانی از آن به عنوان «سرزمین شن و مرگ» یاد کرده بود. این سناریو دقیقاً بازتاب‌دهنده چشم‌اندازی است که ترامپ نخستین‌بار در سال ۲۰۱۹ هنگام تلاش برای خارج کردن نظامیان آمریکا از سوریه و وعده پایان دادن به «جنگ‌های کشورهای دیگر» مطرح کرد؛ حالا، پس از سال‌ها کشمکش، ظاهراً شرایط برای تحقق این وعده فراهم‌تر از همیشه شده است.

با این حال، پرونده سوریه صرفاً به بازگرداندن حدود ۱۸۰۰ سرباز آمریکایی به خانه ختم نمی‌شود. دونالد ترامپ ناگزیر است نقش خود را در مبارزه با داعش به یک شریک منطقه‌ای قابل اعتماد واگذار کند و در عین حال تضمین‌هایی برای امنیت کردها، متحدان اصلی آمریکا در نبرد با داعش فراهم آورد. در همین راستا، ترامپ شبکه‌ای از شرکای منطقه‌ای را گرد هم آورده که محور آن تکیه بر ترکیه برای ادامه عملیات علیه داعش و بازسازی ارتش سوریه است.

پس از آنکه ریاض موفق شد دونالد ترامپ را متقاعد کند که رئیس‌جمهور جدید سوریه دیگر ارتباطی با تروریسم القاعده ندارد، عربستان سعودی متعهد شد «رفتار خوب» احمد الشرع را تضمین کند. در همین راستا، هفته گذشته یک هیأت تجاری سعودی وعده سرمایه‌گذاری ۴ میلیارد دلاری در پروژه‌های عمرانی و زیربنایی سوریه را مطرح کرد؛ قطر نیز به سرعت در همین مسیر گام برداشته است.

تمامی شرکای منطقه‌ای توافق دارند که سوریه باید کشوری یکپارچه با یک ارتش واحد باقی بماند. به همین منظور، روند ادغام نیروهای مسلح شتاب گرفته و تا کنون ۱۳۰ گروه شبه‌نظامی آموزش دیده‌اند تا در ارتش تازه‌تأسیس سوریه جذب شوند. این گروه‌ها طیف متنوعی از جمله کردها و دروزی‌ها را در برمی‌گیرد؛ اقلیت‌هایی که خواستار سطوحی از خودمختاری نظامی و سیاسی در چارچوب نظم جدید سوریه هستند.

برآورده‌کردن مطالبات گروه‌های قومی و مذهبی، عملاً می‌تواند به تقسیم سوریه به کانتون‌های جداگانه یا تبدیل آن به یک جمهوری فدرال مشابه عراق منجر شود. در این میان، ایالات متحده با فشار بر کردها برای اجرای توافق ماه مارس با احمد الشرع که بر خلع سلاح و ادغام نیروهای کرد در ارتش واحد سوریه تأکید دارد سعی در تسریع روند یکپارچه‌سازی کشور دارد.

با این حال، بحران جدیدی در حال شکل‌گیری است: مسئله دروزی‌ها. به‌ویژه پس از درگیری‌های شدید ماه گذشته در السویدا در جنوب سوریه، این گروه مذهبی به بازیگری تعیین‌کننده در معادلات داخلی سوریه تبدیل شده است. پیچیدگی‌های تازه، اکنون طرح مشترک آمریکا و ترکیه برای بازسازی ارتش و حاکمیت یکپارچه را با تهدیدی جدی مواجه کرده؛ طرحی که پیش از این نیز با موانع متعدد سیاسی و امنیتی روبه‌رو بوده است.

آتش زیر خاکستر؛ آرامش شکننده در بلندی‌های جولان

در حال حاضر، ترکیه، ایالات متحده و دولت احمد الشرع با تداوم حضور اسرائیل در بخشی از بلندی‌های جولان، به‌نوعی به آرامش شکننده و موقت رضایت داده‌اند. اما این «آرامش» با تردیدهای جدی همراه است. حمایت آشکار اسرائیل از جامعه دروزی، در نگاه دولت‌های ترکیه و سوریه، چیزی فراتر از حمایت اقلیت است و به منزله تلاشی برای ایجاد یک کانتون حفاظت‌شده دروزی در جنوب سوریه تعبیر می‌شود.

در حالی که تحولات جنوب سوریه و درگیری‌های اخیر با شبه‌نظامیان بدوی در السویدا معادلات امنیتی را پیچیده‌تر کرده، کردهای سوریه نیز به صراحت اعلام کرده‌اند فعلاً حاضر به خلع سلاح نیستند. الهام احمد، رئیس امور خارجی شورای کردی اداره‌کننده مناطق کردنشین سوریه تأکید کرده: نیروهای کردی تنها در صورتی به ارتش سوریه خواهند پیوست که به عنوان یک نهاد ویژه و مستقل به رسمیت شناخته شوند. او با صراحت گفته است: «تحویل سلاح در این مقطع، بدون دریافت تضمین‌های قانونی روشن، برای کردها به معنای خودکشی خواهد بود.»

درهم‌تنیدگی منافع و منابع کردها و دروزی‌ها در سوریه، اسرائیل را در میانه تنش‌های چندجانبه قرار داده است: از یک سو با ایالات متحده و ترکیه و از سوی دیگر با خود کردها و دروزی‌ها. این وضعیت پیچیده، ریشه در یک واقعیت ساده دارد: برای ادغام کامل کردها در ارتش سوریه و پایان دادن به رؤیای خودمختاری آن‌ها، لازم است که دروزی‌ها نیز سلاح‌های خود را زمین بگذارند و دست‌کم به طور ظاهری با پیوستن به ارتش دمشق موافقت کنند.

در حالی که شماری از رهبران معنوی و نظامی جامعه دروزی آماده‌اند با رژیم دمشق به توافق برسند، جناحی دیگر خواستار الحاق منطقه السویدا به اسرائیل شده‌اند و حتی از اعطای شهروندی اسرائیلی برای دروزی‌های سوریه سخن می‌گویند. در این میان، تصرف سرزمین‌هایی در جولان و جنوب سوریه از سوی ارتش اسرائیل با هدف ایجاد یک منطقه حائل، تل‌آویو را به بازیگری کلیدی در سیاست داخلی سوریه تبدیل کرده؛ نقشی که می‌تواند برنامه‌های راهبردی دولت آمریکا را نیز با چالش جدی مواجه سازد. با این حال، هنوز برای پیش‌بینی نوع توافق احتمالی میان اسرائیل و سوریه زود است. تجربه لبنان بار دیگر یادآور می‌شود که اقدامات تاکتیکی نظیر تصرف سرزمین، حضور نظامی محدود و تشکیل کمربندهای امنیتی، دیر یا زود ابعاد استراتژیک گسترده‌تری پیدا می‌کنند؛ ابعادی که مدیریت و کنترل آن‌ها از توان و اختیار اسرائیل فراتر خواهد رفت.

source

shakotardid.ir

توسط shakotardid.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *