با نزدیک شدن به زمان عرضه بازی مورد انتظار Grand Theft Auto 6، هیجان به اوج خود رسیده است. این بار راکستار با معرفی دو شخصیت اصلی، جیسون و لوسیا، که در یک رابطه عاشقانه قرار دارند، قصد دارد مرزهای داستانسرایی را جابهجا کند. این رویکرد دوگانه، که با ساختار سه شخصیتی GTA 5 تفاوت دارد، نویدبخش داستانی عمیقتر و لایههای عاطفی پیچیدهتری است.
اما پس از فروکش کردن تبوتاب جی تی ای ۶، نگاهها به سوی بزرگترین سوال ممکن معطوف خواهد شد: پروژه بعدی راکستار چه خواهد بود؟ گرچه هنوز هیچچیز رسمی نیست، اما تمام شواهد به یک نام اشاره دارند: Red Dead Redemption 3. این فرنچایز وسترن و حماسی، قلب تپنده دیگر راکستار است. نکته جالب اینجاست که شاید بزرگترین الهام برای آینده Red Dead Redemption، دقیقاً در دل نوآوریهای GTA 6 نهفته باشد.
Red Dead چگونه میتواند از GTA بیاموزد؟
مجموعه Red Dead Redemption با ایده داشتن چند شخصیت قابلبازی غریبه نیست، اما همیشه این کار را با یک فرمول تراژیک انجام داده است. در RDR1، ما شاهد پایان تلخ زندگی جان مارستون بودیم و سپس کنترل پسرش، جک، را به دست گرفتیم تا انتقام بگیرد. در RDR2، پس از وداع با شخصیت فراموشنشدنی و فداکار آرتور مورگان، بار دیگر در نقش جان قرار گرفتیم تا فصل ناتمام داستانش با مایکا بل را به پایان برسانیم.
در هر دو مورد، انتقال شخصیت پس از مرگ شخصیت قبلی رخ میدهد. این یک ابزار روایی قدرتمند است، اما تکراری شده. RDR3 این فرصت را دارد که این الگو را بشکند و با الهام از سیستم دو شخصیتی جی تی ای ۶، داستانی را روایت کند که در آن دو قهرمان به طور همزمان و موازی نفس میکشند. راکستار برای عملی کردن این ایده دو مسیر فوقالعاده جذاب پیش رو دارد.
گزینه اول: بازگشت به ریشهها با داچ و هوزیا
سالهاست که طرفداران رویای یک پیشدرآمد با محوریت روزهای اوج گروه «ون در لیند» را در سر دارند؛ داستانی که ما را به زمانی ببرد که داچ ون در لیند هنوز یک رهبر کاریزماتیک و آرمانگرا بود و هوزیا متیوز، مغز متفکر و صدای منطق گروه. روایت داستان از دید این دو دوست و شریک جدانشدنی، قبل از آنکه شک و خیانت همهچیز را نابود کند، پتانسیل تبدیل شدن به یک تراژدی تلخ و شیرین را دارد که کاملاً با روح حماسی و غمانگیز مجموعه همخوان است.
تصور کنید که بتوانید بین زیرکی و نقشههای دقیق هوزیا و قدرت و کاریزمای انفجاری داچ جابهجا شوید. این سیستم میتواند گیمپلی بسیار پویایی خلق کند. اما بزرگترین چالش این ایده، شباهت بیش از حد آن به گیمپلی GTA 6 است. آیا راکستار ریسک میکند که دو بازی بزرگ پشت سر هم را با مکانیک روایی تقریباً یکسانی عرضه کند؟ شاید نه. خوشبختانه، یک راه حل جسورانهتر نیز وجود دارد.
گزینه دوم: سفری به دنیاهای جدید با سیدی ادلر و چارلز اسمیت
پس از فروپاشی گروه در پایان RDR2، دو تا از محبوبترین شخصیتهای مکمل، یعنی سیدی ادلر و چارلز اسمیت، مسیر خود را در پیش گرفتند. سیدی، بیوهی انتقامجویی که به یک جایزهبگیر بیرحم تبدیل شد، از آرزویش برای سفر به آمریکای جنوبی گفت و چارلز، مرد آرام و وفاداری که به دنبال هویت خود بود، راهی کانادا شد. سرنوشت این دو شخصیت در هالهای از ابهام قرار دارد و این دقیقاً همان جایی است که RDR3 میتواند دست به یک حرکت انقلابی بزند.
فصل سوم این حماسه میتواند برای اولین بار به طور کامل از خاک آمریکا خارج شود. تصور کنید روایتی که به طور موازی بین دو قاره در حرکت است: از یک سو، ماجراجوییهای خطرناک سیدی در جنگلهای انبوه و شهرهای بیقانون آمریکای جنوبی و از سوی دیگر، تلاش چارلز برای بقا و یافتن آرامش در طبیعت بکر و سردسیر کانادا.
این دو شخصیت، اگرچه هزاران کیلومتر از هم دور هستند، اما داستانهایشان میتواند بازتابی از یکدیگر باشد؛ هر دو در تلاش برای فرار از گذشته و ساختن یک هویت جدید در سرزمینی بیگانه. این ساختار به راکستار اجازه میدهد تا محیطها و فرهنگهای کاملاً جدیدی را به نمایش بگذارد و به شکلی زیبا به میراث گروه «ون در لیند» وفادار میماند و همزمان، پایانی درخور و شایسته برای دو شخصیت فوقالعاده محبوب خلق میکند. این رویکرد، یک گام بزرگ رو به جلو برای فرنچایز خواهد بود و نشان میدهد که داستانهای Red Dead میتوانند فراتر از غرب وحشی آمریکا نیز روایت شوند.
منبع: gamerant
سیندرلا تا لیمو عسلی؛ میزگیم و دوبله فان با سارا جامعی
source