
«شاید عشق» کتابی تازه از انتشارات روایت فتح، برداشتی آزاد و خواندنی از زندگی پرفرازونشیب شهید هاشم نظرعلی، مبارز شیرازی و فرمانده دلیر دفاع مقدس را روایت میکند. این اثر به قلم مریم شیدا، نه تنها به شرح جزئیات زندگی شهیدی میپردازد بلکه با روایتی جذاب، خواننده را با ابعاد عمیقتر شخصیتی آشنا میکند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، کتاب «شاید عشق» برداشتی آزاد از زندگی شهید هاشم نظرعلی است که به قلم مریم شیدا بار دیگر عطر خوش بهارنارنج شیرازی را در فضای نشر پخش کرده است و از قضا کتابی خواندنی و خوش رنگ و لعاب درآمده که خواننده را تا لحظه آخر صفحه به صفحه همراه خود میکند.
شهید هاشم نظرعلی در سال ۱۳۴۱ در شهر شیراز و در خانوادهای اهل دل و دین به دنیا آمد. پدر او، از خادمان آستان حضرت شاهچراغ (ع)، تربیتی معنوی و قرآنی را از کودکی در دل فرزندش کاشت. هاشم، نوجوانی بود با پیشانی روشن از ایمان، که در میانه تحصیل، شعلههای انقلاب را در کوچه پسکوچههای شهر حس کرد و بیدرنگ به صف مبارزان پیوست.
در روزهای پر التهاب پیش از انقلاب، دبیرستان شاپور ـ که بعدها به «ابوذر» تغییر نام یافت ـ محل شکلگیری شخصیت انقلابی هاشم شد. او بارها به دست نیروهای ساواک مورد ضرب و شتم قرار گرفت، اما از آرمانهای خود دست نکشید. او نهتنها در تهران شاهد بازگشت امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن ۵۷ بود، بلکه این واقعه برای همیشه بهعنوان الهامی درخشان در ذهن و زبانش نقش بست.
پس از پیروزی انقلاب، مسیر پرشتاب زندگی هاشم بهسوی جهاد و پاسداری کشیده شد. وی با پیوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در مأموریتهایی برای مقابله با منافقین و حفاظت از بزرگان انقلاب، بهویژه آیتالله شهید دستغیب، نقشی جدی ایفا کرد.
قله پایانی این مسیر، خاکهای تفتیده جبهه جنوب بود. شهید نظرعلی در ۱۴ فروردین ۱۳۶۱، هنگامی که فرماندهی یکی از گردانهای لشکر ۱۹ فجر را بر عهده داشت، در منطقه شوش به شهادت رسید. پیکر مجروح و خونینش، چون پرندهای سبکبال از زمین برخاست و آسمان شیراز را دوباره با نام و خاطرهای روشن مزین کرد.
در میان داستانهای پر فراز و نشیب زندگی هاشم، عشق آتشین راحیل به او حال و هوایی دیگر به کتاب «شاید عشق» بخشیده است.
برشی از کتاب:
بی اختیار یاد آن روز افتادم که از پلههای ساختمان اطلاعات سپاه بالا میرفتم. فکر من و هاشم حسابی درگیر فعالیت حزبها بود. مهدی فیروزی مسئولی اطلاعات سپاه داشت از پلهها پایین میآمد. به هم برخورد کردیم. ایستادم برایش از کلاس اسلحه شناسی گفتم. او هم از ما خواست تا تعداد اسلحهها و شماره و هرچیز از آنها را که میبینیم، گزارش کنیم و به آنها برسانیم. آنجا آغاز فعالیت جدی ما در گروه ویژه بود و نفوذ و سرک کشیدن مان داخل گروهک ها. چیزی که هاشم سرش برایش درد میکرد…
کتاب شاید عشق به قلم خانم مریم شیدا در ۱۸۴ صفحه توسط انتشارات روایت فتح منتشر و روانه بازار نشر شده است.
source