در حال حاضر، فیلمهای ابرقهرمانی پرفروشترین آثار سینما هستند، اما در اوایل دهه ۲۰۰۰ وضعیت این چنین نبود و آثار ضعیف زیادی مانند مثل Elektra و Catwoman ساخته شدند. با این حال، بعضی فیلمهای استثنایی توانستند مسیر ژانر ابرقهرمانی را هموار کنند. سهگانه مرد عنکبوتی به کارگردانی سم ریمی یکی از آنهاست.
اگرچه قسمت دوم بیشتر مورد تحسین قرار گرفته، اما فیلم اول هم ویژگیهای ارزشمند زیادی از جمله روایت قوی داستان منشا پیتر پارکر و نمایش دوگانگی شخصیت او (زندگی شخصی در کنار هویت قهرمانی) داشت، به شکلی که حتی دنیای سینمایی مارول هنوز نتوانسته به خوبی آن را بازسازی کند. اما با وجود این که اولین فیلم مرد عنکبوتی سم ریمی فیلم خوبی است، به هیچ وجه بینقص نیست. در آن چند صحنه وجود دارد که بیننده را به فکر وامیدارد و باعث میشود تماشای دوبارهی این فیلم قدیمی ابرقهرمانی کمی چالشبرانگیز شود.
پیتر پارکر و همکلاسی او بسیار بزرگتر از یک دانش آموز دبیرستانی به نظر میرسند
یکی از مشکلات اولیه، حالت ظاهری شخصیتهاست. برای مثال شخصیت «فلش تامپسون» با بازی جو منگنیلو بیشتر شبیه یک مرد ۳۰ ساله است تا یک نوجوان دبیرستانی. هرچند در دنبالههای فیلم که شخصیتها از دبیرستان فارغالتحصیل شدهاند این موضوع طبیعیتر جلوه میکند، اما در فیلم اول این تفاوت سنی بازیگران با نقشهایشان باورپذیری را کاهش میدهد و برای بعضی از مخاطبان آزاردهنده است.
به نظر میرسد که دلیل اصلی انتخاب بازیگرانی با سن بالاتر برای نقشهای نوجوان در فیلم مرد عنکبوتی این بود که سم ریمی ترجیح میداد از بازیگران باتجربه استفاده کند. بهعنوان نمونه، توبی مگوایر و کریستین دانست در زمان انتخاب برای فیلم، سابقه کاری قابل توجهی داشتند. با این حال اگر قرار بود از بازیگران بزرگسال استفاده شود، بهتر بود فیلم داستان را از دوران کالج شروع میکرد، نه دبیرستان، تا ناهماهنگی میان ظاهر بازیگران و نقشهایشان محسوس نباشد.
چرا گرین گابلین یک مکانیزم ایمنی در گلایدر خود نداشت؟
با اینکه ویلم دفو در نقش گرین گابلین عالی ظاهر شده، اما فیلمنامه با نداشتن تدبیر در طراحی این صحنه به شخصیت او لطمه زده است. در صحنه نبرد نهایی، گرین گابلین گلایدر خود را به سمت مرد عنکبوتی پرتاب میکند، اما مرد عنکبوتی با استفاده از حس عنکبوتیاش جاخالی میدهد و گلایدر مستقیما به شکم خود گرین گابلین برخورد میکند و او را میکشد. این سوال پیش میآید که چگونه چنین شخصیت نابغهای هیچ مکانیزم ایمنی برای جلوگیری از این اتفاق در گلایدر خود تعبیه نکرده است.
مرگ گرین گابلین (نورمن آزبورن) از جنبه احساسی نیز تاثیرگذار است، زیرا نورمن لزوما فرد شروری نیست. او در واقع قربانی جنبه منفی درونی و شخصیت دیوانه گرین گابلین میشود. بنابراین عجیب است که چطور چنین فرد نابغهای، که مهندسی و هوش بالایی دارد، مکانیزم ایمنی برای گلایدرش طراحی نکرده است. شاید بتوان گفت که جنون حاصل از تبدیل شدن به گرین گابلین باعث شده نورمن جزئیات حیاتی را فراموش کند، اما این دیوانگی نباید باعث شود او چنین اشتباه سادهای را مرتکب شود.
خدمتکار خانواده آزبورن واقعیت مرگ نورمن را به هری آزبورن نمیگوید
در پایان فیلم اول، هری شاهد است که مرد عنکبوتی جسد پدرش را در خانه رها میکند و بلافاصله فرض میکند که مرد عنکبوتی قاتل پدرش است. این سوءتفاهم باعث شکلگیری کینه و مسیر انتقام در شخصیت هری میشود، که در فیلمهای دوم و سوم پیگیری میشود. این سوءتفاهم میتوانست به سادگی با یک اعتراف یا توضیح از طرف خدمتکار برطرف شود و مسیر داستان را تغییر دهد، اما چنین اتفاقی نمیافتد و باعث میشود تصمیم هری غیرمنطقی جلوه کند.
این اشتباهات روایی در سهگانه «مرد عنکبوتی، بهویژه تصمیم خدمتکار خانواده آزبورن، (برنارد هاوسمن) که از فاش کردن حقیقت مرگ نورمن آزبورن به هری خودداری میکند، هنوز هم برای طرفداران جای تعجب و سوال دارد.
در فیلم «Spider-Man 3»، برنارد اذعان میکند که او از ابتدا میدانسته که مرگ نورمن به دست خودش اتفاق افتاده و او زخمهای ناشی از گلیدر را تمیز کرده است. با این حال، او این حقیقت را برای دو فیلم کامل از هری مخفی میکند که منجر به گمراهی هری و ادامه مسیر انتقامجویی او میشود. اگر برنارد حقیقت را بلافاصله پس از مرگ نورمن به هری میگفت، هم مشکلات برای مرد عنکبوتی کمتر میشد و هم هری از مسیر تاریکی که پدرش پیموده بود، دور میماند.
در مطالب مرتبط خواندیم که چرا فیلم Spider-Man ۲ سم ریمی هنوز بهترین فیلم مارول است؟ و ایدههای سم ریمی برای ونوم در فیلم اسپایدرمن ۳ کابوسوار بودند.
منبع: Comicbook
سختترین بازیهای دنیای با چشمهای بسته؛ میزگیم با حمید اسکورپیون
source