گزارش آنا از روزهای مقاومت تهران

در روزهایی که تهدیدهای رژیم صهیونیستی فضای کشور را تحت تأثیر قرار داده، برخی از شهروندان داوطلبانه در معراج شهدای تهران به یاری خانوادههای شهدا شتافتهاند.
به گزارش خبرگزاری آنا،در روزهایی که تهدیدهای رژیم صهیونیستی فضای کشور را تحت تأثیر قرار داده، برخی از شهروندان داوطلبانه در معراج شهدای تهران به یاری خانوادههای شهدا شتافتهاند.
یکی از این خادمان، دختر ۲۵ سالهای است که در کنار پیکر شهدای حملات اخیر، نقش فعالی در مراحل شناسایی و همراهی با خانوادهها ایفا میکند. این گزارش، روایت حضور او در دل معراج شهداست.
در روزهایی که سایه جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی، آرامش کشور را به چالش کشیده است، تهران چهرهای دیگر پیدا کرده است؛ خیابانهایی که معمولا به عبور عابران و ازدحام ماشینها شناخته میشدند، حالا خلوتترند اما ساکت نیستند. صدای همدلی مردم از میان خانهها، مساجد، پویشهای مردمی و معراجهای شهدا به گوش میرسد.
ایران زیر سایه تهدیدها و تجاوزهای مستقیم رژیم صهیونیستی رنگوبوی جنگ گرفته، بسیاری از مردم نه با ترس، بلکه با انگیزهای مضاعف کنار هم ایستادهاند. عدهای با ارسال کمک، عدهای با دعا و برخی دیگر با مشارکت داوطلبانه در کنار نهادهایی چون معراج شهدا، نقش خود را در این همدلی ملی ایفا میکنند. اینها حکایت از روحیهای دارد که در بزنگاههای تاریخی این سرزمین، دوباره خود را نشان میدهد.
گفتوگوی ما با یکی از همین افراد است که این روزها در کنار پیکرهای شهدا ایستاده است.
داوطلبان گمنام
یکی از خادمان داوطلب در معراج شهدای بهشت زهرا، دختر 25 سالهای است که این روزها در سکوت و همدلی حاکم بر تهران، داوطلبانه برای خدمت به پیکرهای شهدا و خانوادههای آنها آمده است. او در مورد سابقه فعالیتهای داوطلبانه خود گفت: «من از 18 سالگی کارهای جهادی زیادی انجام دادهام و عضو گروه جهادی امام حسن مجتبی(ع) در مشهد بودم. در اطرافم هرگاه اتفاقی میافتاد که نیاز به کمک بود مثل سیل، زلزله یا کمکرسانی به روستاهای محروم، من میرفتم؛ اما تجربهی مشابه این روزهایم که با پیکر بیجان افراد در ارتباط باشد، ایام کرونا بود. ما با گروه جهادی به بهشت زهرا برای شستوشوی جنازهها میرفتیم، بعد از آن در زمانی که واکسیناسیون انجام میشد من چون دوره گذرانده بودم، در آن بخش کار میکردم.»
تجربه متفاوت داوطلبانه
این خادم در مورد تجربه کمکرسانی در بخش شناسایی شهدا، افزود: «ایام کرونا تمام جنازهها سالم بودند اما اتفاق الان خیلی فضای متفاوتی دارد؛ برخی پیکرها که دچار موج انفجار شدهاند ظاهر سالمی دارند اما بعضیهایی که دچار سوختگی شدهاند یا زیر آوار ماندهاند، ظاهر جسمی خیلی خیلی متفاوتی دارند! بعضی از پیکرها به قدری آسیب دیدهاند که حتی قابل شناسایی هم نیستند.»
او با اشاره به تجربیات سابق خود افزود که تجربههای قبلیام باعث شد که این روزها در مواجهه با پیکرهای با ظاهر ناخوشایند، ترس و اضطرابی نداشته باشم.
خانوادهها و شناسایی شهیدشان
این نیروی جهادی در مورد مراحل بخش شناسایی شهدا گفت: «ابتدا پیکر از زیر آوار برداشته شده و به پزشکی قانونی میرود؛ به خانوادهی درجه یک اطلاع میدهند البته خیلی از خانوادهها از قبل به پزشکی قانونی مراجعه کرده و درخواست دادهاند. بعد پیکر در بگهای مشکی به غسالخانه بهشت زهرا منتقل میشود. سپس غسالها پیکر را غسل میدهند. در مواردی که پیکر بر اثر شدت آسیبدیدگی قابل تغسیل نباشد، تیمم داده میشود. اگر پیکر شناسایی شده باشد، اسم و فامیلی و کد مربوط به او را درون کفن قرار میدهند و اگر شناسایی نشده باشد، مشخصات دیانای را درون کفن میگذارند. مجددا پیکرها را در کانتینر قرار داده و به معراج شهدا میآورند تا به سردخانه منتقل شوند. وظیفه ما این است که سر کفن را جهت مرتب کردن پیکر باز میکنیم، و خانوادههای درجه یک را که در حسینیه معراج حاضر شدهاند، جهت شناسایی صدا میزنیم.»
او ضمن به تصویر کشیدن فضای معراج پس از شناسایی شهدا، افزود: «خیلیها بعد از شناسایی حالشان بد میشود، غش میکنند یا دچار افت فشار میشوند اما ما اینجا مسئولیم تا به هر نحوی حتی پاک کردن اشکهای خانوادهها هم که شده، به آنها قوت قلب بدهیم و بگوییم که شهید شما زنده و ناظر است فقط جسمشان از میان ما رفته است.»
انگیزه ادامه دادن مسیر
نیروی جهادی با توجه به تاثیر سختی حضور در چنین شرایطی بر روحیه خود، از چیزهایی که باعث انگیزه بیشتر او میشود، گفت: «من از لحاظ شخصیتی دوست دارم در شرایط سختی که پیش میآید، نقشی در درست کردن آن شرایط داشته باشم؛ مثلا زمانی که تازه وارد فعالیتهای جهادی شده بودم، وقتی میدیدم جایی سیل آمده، هر طور بود پدرم را راضی میکردم تا برای کمک بروم. شهرهای مختلفی برای کمک رفتهام. این کمک منظور هر شکلی از کمک است! اگر آموختههای امدادیام را نیاز داشتند، میرفتم یا اگر فضایی مردانه بود که بیشتر نیاز به نیروهای آقا داشتند، من میرفتم مربی مهد بچهها میشدم و با بچهها بازی میکردم. همیشه دوست داشتم که کاش در ایام دفاع مقدس حضور داشتم و یاری میرساندم؛ در شرایط حال با این که سخت است و از توان روحی یک دختر جوان خیلی فراتر است، با این هدف در صحنه حاضر میشوم که دوست دارم کاری انجام دهم نه که صرفا در خانه بنشینم و نظارهگر تعداد شهدا باشم! اینجا هم هر کاری از دستم بربیاید انجام میدهم، شاید جفت کردن کفش خانواده شهدا باشد یا شربت دادن به مادر شهید!»
وی با اشاره به این که در معراج شهدا همه خادمان بدون توجه به جایگاه اجتماعی که دارند، در حال خدمترسانیاند، گفت: «شاید باور نکنید اما فردی که الان روبهروی من نشسته پاسدار درجهداریست که دربان معراج شده است!»
جایگاه والای مردمان عادی
این خادم 25 ساله در مورد طبقه سیاسی و اجتماعی افراد حاضر در معراج گفت: «ما اینجا پاسدار و نظامی هم داشتهایم اما همه جمعیت شهدا نبودند! اینجا از طیف افرادی که ظاهر مذهبی دارند، حاضر بودهاند تا کسی که روی دستاناش پر بوده از خالکوبی و پیرسینگ اما همه با دلهای سوخته، نفرت از اسرائیل را فریاد میزدند.»
او در ادامه گفت که بیشتر جمعیت شهدای اینجا شهروندان عادی بودهاند؛ یا در جایی مشغول به کار بودند یا بازاری بودهاند که مورد اصابت حمله صهیونیستها قرار گرفتهاند.
وی درمورد حضور خانوادههای متفاوت در معراج گفت: «همسر یکی از شهدا خانمی بود که در ظاهر خیلی شبیه ما نبود؛ ظاهر متفاوتی داشت. وقتی بین جمعیت محجبه حسینیه حاضر شد معلوم بود کمی معذب شده و سعی در جلو کشیدن شال یا پنهان کردن لاک ناخناش داشت؛ ولی همین فرد بالای پیکر به سینهاش میکوبید و میگفت خدا اسرائیل را نابود کند! یکی دیگر از خانمها میگفت من هم زمانی شبیه شما چادری بودم، من را اینطور نبینید بخدا نماز و واجباتام را انجام میدهم، که ما در پاسخ به او گفتیم مگر همه چیز به چادر است؟ شما انقدر جایگاه بالایی داشتهاید که همسر شهید شدید.»
وی با اشاره به اقتدار خانوادههای شهدا گفت: «چند روز پیش آقایی 40، 50 ساله آمد که پسر جواناش را که تازه پلیس شده بود، از دست داده بود و موقع دیدن پیکر فرزندش روضهی علی اکبر(ع) میخواند و حالاش دگرگون شد. همین پدر داغدار به محض برخاستن زمانی که اطرافیان خواستند دستهایش را بگیرند، گفت می خواهم خودم راه بروم، نمیخواهم دشمن خیال کند با شهید کردن پسرم، شانههای مرا شکسته و شاد شود. میگفت بچه من فدای این خاک و رهبر.»
سرزمین مظلوم و مقتدر
این نیروی جهادی در پایان گفت: «طبق چیزی که من در اینجا تجربه کردهام، افرادی که من در اینجا میبینم، خانوادهها و حاضران در مواجهه با پیکرهای شهدا، لحظه به لحظه عشق و علاقهشان به وطن بیشتر میشود چون ما اینجا عمق این قضیه را درک میکنیم که ایران چقدر مظلومانه وارد جنگ شد، چقدر مظلومانه شهید دادیم اما در عین حال مقتدرانه در حال دفاع از سرزمین خود هستیم.»
source