دختر کفشدوزکی ۶ سیزن و ۱۵۷ اپیزود دارد. برخی از طرفداران فصل اول تا چهارم را جزو بهترین سیزنهای مجموعه میدانند. با این حال فصل اول از اهمیت بالایی برخوردار است. چون مقدمه و پیشزمینه خوبی را برای فصلهای بعدی ایجاد کرد.
فصلهای آینده هم حال و هوای سیزن ۱ را حفظ کرد و حتی از آن پیشی گرفت. برای همین اگر فصل اول لیدی باگ بهترین سیزن مجموعه نباشد اما خیلی از طرفداران را برای اولین بار مجذوب دنیای شگفتانگیز میراکولس و شهر پاریس کرد. در این مقاله نگاهی به بهترین اپیزودهای این فصل میاندازیم.
اویلاستریتور (اپیزود ۷)

مصائب متفاوتبودن در مدرسه
اویلاستریتور یا ناتانیئل کرتزبرگ هیچ وقت بچه بدی نبود؛ پسری خجالتی، احساسی و هنردوست که کلویی همیشه او را تحقیر میکرد. همچنین روی مارینت کراش داشت طوری که وقتی پیشنهاد دوستیاش را رد کرد آکوماتایز شد.
بین ویلنهای مجموعه اویلاستریتور قدرت منحصربهفردی دارد. او میتواند با قلم مخصوصی نقاشیهایش را به واقعیت تبدیل کند. علاوه بر این شخصیت ملموسی دارد. چون بعد از آکوماتایزشدن تصمیم میگیرد حساب کلویی را برسد. همه ما در مدرسه با قلدرها و بچههای شر زیادی سروکار داشتهایم. اگر میتوانستید با راهی از آنها تلافی کنید شما قبول نمیکردید؟
جنگی که بین لیدی باگ، کت نوآر و اویلاستریتور اتفاق میافتد بیشتر ذهنی است. مارینت در سکانس پایانی از روی نقاشیهایش متوجه احساس ناتانیئل به او میشود، سپس لیدی باگ از قابلیت نقاشیاش علیه او استفاده میکند و اویلاستریتور را شکست میدهد. در ایپزودهای آینده ناتانیئل همچنان به مارینت علاقه دارد چون وقتی او را میبیند دستپاچه میشود و سکانسهای خندهداری را خلق میکند.
دارک کیوپید (قسمت ۱۰)

پروردگاری که علاقهای به رساندن عاشقان به یکدیگر ندارد.
میراکولس و کت نوآر در روز ولنتاین با دارک کیوپید مواجه میشوند. در اساطیر رومی کیوپید پروردگار عشق و محبت است. یک تیروکمان دارد که با شلیک سمت مردم کاری میکند آنها عاشق یکدیگر شوند. در مقابل دارک کیوپید بذر دشمنی و نفرت را میکارد؛ بنابراین نقطه مقابل او محسوب میشود.
کیم یا دارک کیوپید مانند ناتانیئل جزو قربانیهای کلویی است؛ دختری که کلویی در روز ولنتیاین او را تحقیر کرد. فقط نسبت به اویلاستریتور دردسرهای زیادی را در پاریس ایجاد میکند. طوری که با زدن تیر به کت نوآر و لیدی باگ آنها را به جان یکدیگر میاندازد.
از دیگر ویژگیهای جالب دارک کیوپید میتوان به کاستومش اشاره کرد؛ قلبی شکسته که نشان میدهد کیم امیدی به یافتن عشق در زندگی ندارد. روشی که در نهایت دختر کفشدوزکی دارک کیوپید را شکست میدهد در نوع خود جالب و تأثیرگذار است.
آنتی باگ (اپیزود هفدهم)

هیچ وقت قهرمانتان را از نزدیک نبینید.
کلویی با تمام زورگوییهایش شیفته لیدی باگ است و او را میپرستد. برای همین لباسی مشابه دختر کفشدوزکی میدوزد، پس از آن از لیدی باگ درخواست میکند تا او را به عنوان همراه و یار خود بپذیرد. مارینت قبول نمیکند و کلویی آکوماتایز میشود.
آنتی باگ تمام قابلیتهای لیدی باگ را در خود دارد؛ بنابراین روی شیطانیاش محسوب میشود. فقط لباسش مشکیتر است تا ویلنبودنش را بیشتر به رخ بکشاند. این اپیزود احتمالا از کاراکتر سیندروم شگفتانگیزان پیکسار الهام گرفته است. چون هر دو میخواستند با قهرمان خود دوست شوند ولی در نهایت مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
چنین کاراکترهایی جذابیت و هیجان زیادی به داستان اضافه میکنند؛ زیرا از تمام حرکات و قابلیتهای شخصیت اصلی خبر دارند. همین ویژگی شکستدادنشان را سختتر میکند. آنتی باگ بیشتر ضربههای دختر کفشدوزکی را میتواند خنثی کند. برای همین مارینت غرور و خودبینی کلویی را نشانه میگیرد.
عروسک گردان (قسمت ۱۸)

همیشه تنبیهکردن جواب نمیدهد.
مارینت مسئولیت پرستاری و مراقبت از بچه بازیگوشی به نام مانون چاماک را به عهده میگیرد. او بچه سرتقی است که به بزرگترها گوش نمیدهد. مارینت و آلیا نیز برای تنبیه اسباببازیهایش را از مانون میگیرند. ولی بعد از این اتفاق همه چیز بدتر میشود. چون هاک مات وارد میشود، یکی از عروسکهای محبوبش را میدزدد و او را آکوماتایز میکند. سپس به عروسکگردانی خطرناک تبدیل میشود.
طوری که با بستن نخ میتواند هر کسی را به عروسک خیمهشببازیاش تبدیل کند. پاپِتیِر یا عروسکگردان شباهت زیادی به کاهنان مذهب وودو در هائیتی دارد. در این دین از عروسکهای مخصوصی برای تعامل با عالم معنوی استفاده میشود. با این وجود اکثرا در تاریخ وسیلهای برای کنترل اذهان به تصویر کشیده شده است. در مقابل مانون در میراکولس این کار را با عروسک موردعلاقهاش انجام میدهد.
ولفینا (اپیزود ۲۴)

ولفینای زیرک و مکار
ولفینا ابتدا خود را به عنوان دوست مارینت جا میزند، به همه میگوید با لیدی باگ دوست است. حتی سعی میکند با آدرین صمیمیتر شود که مارینت مقابلش میایستد و دروغهایش را برملا میکند، سپس فرایند آکوماتایز بر ولفینا اتفاق میافتد.
بیشتر ویلنهای مجموعه دلایل قابل قبولی برای آکوما شدن دارند اما چنین موضوعی درباره ولفینا صدق نمیکند. او از همان ابتدا شخصیتی فریبکار داشت. ولفینا توانایی احضار موجودات خیالی مثل کت نوآر فیک را در خود دارد، در فرد توهم ایجاد میکند و تسلط بالایی در جنگهای روانی دارد. سر همین قضیه دیگر مبارزه و جنگهای تن به تن به کار نمیآید. فقط با مهارتهای ذهنی میتوان ولفینا را شکست داد.
استون هارت (قسمت ۲۶)

از دشمنان غولآسا و سرسخت میراکولس
در اپیزود پایانی لیدی باگ و کت نوآر با دشمن غولپیکری به نام استون هارت مواجه میشود. دشمنی که قدرت فیزیکی و استقامت بالایی دارد و کلونهای سنگی درست میکند. به همین خاطر یکی از بهترین و هیجانانگیزترین نبردهای سریال در قسمت پایانی اتفاق میافتد. دو قسمت آخر سریال به گذشته شخصیتهای اصلی میپردازد. این جا هنوز تجربه زیادی برای مقابله با چنین تهدید بزرگی ندارند. با این وجود چیزی از هیجان این قسمت نمیکاهد.
استونهارت بازخوردهای خوبی از مخاطبین گرفت و راه را برای سیزنهای بعدی باز کرد. زَگ استودیو سازنده در فصل اول بودجه محدودی داشت اما بعد از موفقیت سیزن ۱ بودجهاش افزایش پیدا کرد. به همین دلیل در فصلهای آینده کیفیت انیمیشن بهبود یافت. شما با کدام اپیزود فصل ۱ بیشتر خاطره دارید؟
منبع: مجله بازار
سوالات متداول
از بهترین قسمتهای سیزن ۱ چند مورد نام ببرید؟ از بهترین اپیزودهای این سیزن میتوان به آنتی باگ، ولفینا و استون هارت اشاره کرد.
کدام اپیزود بیشترین نمره را در IMDB دارد؟ سه قسمت آخر با میانگین نمره ۸.۴ بیشترین نمره را در IMDB دارند.
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam
source