Wp Header Logo 1941.png

در دنیای فوتبال، تعداد تیم‌های بسیاری وجود دارد که طرفداران زیادی دارند. عاشقان فوتبال ممکن است در تیم تحت حمایت خود با یکدیگر متفاوت باشند اما در بسیاری از مسائل کاملاً هم‌نظر و زیر یک پرچم‌اند. مهم‌ترین آن؟ اینکه فوتبال، احساساتی بیشتر از یک ورزش عادی دارد.

اختصاصیطرفداری – در بحث اشتراکات دنبال‌کنندگان فوتبال در سراسر جهان مثال‌های زیادی وجود دارد. احتمالاً هرکدام از شما علاقمندان به فوتبال، سوال معروف اما تکراریِ «چه چیزی از این فوتبال به شما می‌رسد وقتی عده‌ای دیگر در آن تلاش می‌کنند و پول می‌گیرند؟» را شنیده‌اید؛ احتمالاً هم می‌دانید که در آن لحظه به‌صورت همزمان سخت‌ترین و ساده‌ترین کار دنیا این می‌شود که شخص پرسشگر این سوال را متوجه این کنیم که چه بی‌اندازه فوتبال و زندگی در یک مسیر هستند و چه‌ بی‌اندازه نمی‌شود به فوتبال فقط به چشم یک ورزش نگاه کرد. فوتبال به مقدار زیادی خودِزندگی است. چه اتفاقاتی که با پارامتر‌های فوتبالی دیدیم و سپس در زندگی‌هایمان مشابهش را حس کردیم و این دقیقاً همان اعجاز این ورزش عاشقانه است.

در زندگی، درست مثل فوتبال، بعضی مسیرها را نه به خاطر خودمان، بلکه برای دیگران شروع می‌کنیم یا ادامه می‌دهیم. برای یک تیم، یک مربی، یک هوادار… یا حتی برای یک نفر متفرقه که بودنش به ما جرئت ورود به مسیرهایی را می‌دهد که اگر تنها بودیم، هرگز پا در آن نمی‌گذاشتیم. اما گاهی، درست وسط راه، همان چیزی که انگیزه شروع بود، ما را با ناامیدی و حسرت تنها می‌گذارد. بی‌هیچ توضیح، بی‌هیچ قدرشناسی و اینجاست که فوتبال و زندگی به هم شبیه می‌شوند؛ هردو بی‌رحم‌اند، هردو بدون آن‌که توقف کنند، ادامه می‌دهند… و ما می‌مانیم با تمام زخم‌هایی که زیر پوستمان شکل گرفته، اما باید بجنگیم؛ باید ادامه دهیم. چون جا ماندن، فقط درد را بیشتر می‌کند. در دنیای فوتبال، اسطوره شدن آسان نیست؛ باید بمانی، بجنگی، بسوزی و وفادار باشی، حتی وقتی در آخر داستان آن شکلی که دوست‌داشتی تمام نشود. مثل فرانچسکو توتی؛ کسی که تمام دوران حرفه‌ای‌اش را وقف رم کرد.

فرانچسکو توتی و کفش طلا
فرانچسکو توتی و نشانه‌ای برای اینکه بهتر بدانیم زمانی هیچ‌کس نمی‌توانست بیشتر از او گل بزند. البته، برای درک شکوه این اسطوره، به نشانه‌ای نیاز نیست!

مردی که در سال ۲۰۰۷ جایزه مهم کفش طلای اروپا را مال خود کرد. کسی که می‌توانست به بزرگ‌ترین و متمول‌ترین باشگاه‌های اروپا از جمله رئال مادرید برود اما ماند، برای مردم شهرش، برای پیراهنی که دوستش داشت. توتی حتی در تاریک‌ترین روزهای رم، تیمش را تنها نگذاشت؛ نیمکت‌نشینی نامهربانانه را تحمل کرد اما ماند‌. با این‌حال پایانِ داستان او در اوج نبود. او در سکوت و با بی‌مهری کنار گذاشته شد، یا بهتر بگوییم، مجبور به کناره‌گیری شد. خداحافظی باشکوه هواداران از او در سال ۲۰۱۷ به یاد همگان هست اما چه کسی می‌تواند این نکته را انکار کند که توتیِ محبوب، زمانی که روی چمن المپیکویِ غلغله اشک می‌ریخت، به این فکر نکرد که کاش پایان این دوران باشکوه، به شکل دیگری رقم می‌خورد؟

توتی آنقدر مقبول است که مطمئنیم حتی در همان لحظات هم از گذراندن تمام کریرش در آاس رم پشیمان نشده اما اینکه لحظاتی که پیشنهاد رئال مادرید را رد می‌کرده، از جلوی چشمش رد شده را نمی‌توانیم نقض کنیم. فرانچسکو توتی بعدها اعلام کرد که تصمیم خداحافظی‌اش در سال ۲۰۱۷ کاملاً از روی علاقه و میل وی نبوده و اگر می‌توانست انتخاب کند، زمان دیگری را برای این مهم درنظر می‌گرفت. توتی گفت:

من نمی‌خواستم از دنیای فوتبال خداحافظی کنم. وقتی از نظر فیزیکی در شرایط خوبی بودم، پس چرا باید خداحافظی می‌کردم؟ این‌طور نبود که من بخواهم تمام وقت بازی کرده یا سعی کنم هرکسی را مجبور کنم به من بازی بدهد. من نمی‌خواستم وقتم را در رم تلف کنم، بنابراین بهتر بود که بازنشسته شوم تا اینکه برای یک‌سال دیگر بازی‌کردن به تیم دیگری بروم. من احمق نیستم، ۱۰ سال سن ندارم، اما اگر از نظر جسمی و روحی در سطح خوبی باشم، در طول تمرین متوجه می‌شوم که هنوز می‌توانم مثمر‌ثمر باشم.

 من از حضور در رختکن خوشحال بوده و می‌توانستم به کادرفنی در لحظات دشوار کمک کرده و با بازیکنان جوان تر نیز کار کرده تا تجربیاتم را انتقال دهم. هر وقت من از نیمکت به میدان می‌آمدم، حاضران در استادیوم هیجان زده می‌شدند و آن فضا به همه کمک می‌کرد. هر چیزی پایانی دارد و من خنگ نیستم، اما مشکل این بود که برخی به من گفتند که این تصمیم خودم است و در ادامه من را به سمت در خروج سوق می‌دادند. من ناراحت شدم، زیرا من را از رم بیرون کردند.

عکس از جانپیرو گاسپرینی در تمرینات رم
رمی‌ها برای هشتمین سال متوالی بدون حضور فرانچسکو توتی تمرین می‌کنند؛ اما آیا سرانجام به زندگی بدون او عادت کرده‌اند؟!

ماجرای توتی و نرسیدنش به آن حقی که به‌طور کامل لیاقتش را داشت، تنها یک قطره از دریای مثال‌هایی است که می‌توانیم در اقیانوس داستان‌های فوتبالی پیدا کنیم. قدرشناسی در فوتبال، مثل زندگی، همیشه حضور ندارد؛ گاه تو می‌مانی … با مسیری که نه برای خودت، که برای دیگری رفته بودی، برای دیگری ادامه داده بودی وقتی که همه موضوعات تو را به انجام اتفاق دیگری سوق می‌دادند. همه پیشنهادات وسوسه‌انگیز از جاهای دیگر با شرایط مالی و جایگاهی بهتر روی میزت بودند اما تو عشق را انتخاب کردی؛ توتی بودی و معشوقت را به پول و شرایط بهتر نفروختی! اما سپس، شرایطی پیش می‌آید که دیگر حمایتی را از خودت حس نمی‌کنی. آن دلیل و انگیزه، دیگر نیست؛ نه به پشت سرش نگاه می‌کند و نه کسی می‌داند که هر قدمی که برداشتی، ردِ او را داشته است. اما هنوز باید ادامه بدهی؛ فقط به حرمت خودت. فوتبال، یک چیز را خوب یادمان می‌دهد: جنگیدنِ تنها کافی نیست؛ اما اگر تنها ماندی، نباید جا بزنی. باید آن‌قدر محکم ادامه بدهی که روزی کسانی که تو را جا گذاشتند، وقتی اسمت را دیدند، با خودشان بگویند:

چرا گذاشتیم او برود؟!

source

shakotardid.ir

توسط shakotardid.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *