Wp Header Logo 2013.png

سرزمین ایران در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود، همواره با بحران‌های درونی و تهدیدهای بیرونی مواجه بوده است؛ از درگیری‌های داخلی تا تهاجمات خارجی. با این‌حال آنچه در میان این دگرگونی‌ها همواره پایدار مانده، «ایران» به‌مثابه مفهومی تاریخی، فرهنگی و تمدنی است. اگرچه در برخی دوره‌ها، مرزهای جغرافیایی ایران دستخوش تغییرات اساسی شده اما ایده‌ ایران به عنوان یک موجودیت فرهنگی-تاریخی همچنان استمرار یافته و بار دیگر به واقعیت سیاسی و اجتماعی بدل شده است.در طول قرون، این مفهوم در قالب روایت‌هایی متنوع و متکثر بازنمایی شده است؛ روایت‌هایی که در برخی دوره‌ها کم‌رنگ و حاشیه‌ای و در ادواری دیگر، پررنگ و حتی هژمونیک بوده‌اند. این روایت‌های تاریخی بازتابی از چگونگی مواجهه ایرانیان با مفهوم وطن، هویت و پایداری فرهنگی در برابر تحولات و تهدیدات گوناگون‌اند.

اگر تاریخ را «شالوده شناسی حیات کنونی»، و علمی برای پاسخ به مسائل امروز و افق‌های پیشِ‌رو بدانیم، بازخوانی این تجربه‌ها در پرتو تحولات اجتماعی و نیازهای امروز جامعه ایران، ضرورتی انکارناپذیر به‌نظر می‌رسد. به‌ویژه در برهه‌ای که پرسش از «ایران» بار دیگر در کانون توجه افکار عمومی قرار گرفته است، واکاوی تاریخی این مفهوم می‌تواند راهگشای درک وضعیت معاصر و افق‌های پیشِ‌رو باشد.

براین اساس در این پرونده تلاش خواهد شد تا با تمرکز بر دو محور «پژوهش‌های تحلیلی» و «مصاحبه با صاحب‌نظران و اساتید»، بازتاب مفهوم ایران در دوره‌های مختلف تاریخی مورد واکاوی قرار گیرد. این بازخوانی نه با نگاهی نوستالژیک بلکه با رویکردی مسئله‌محور و انتقادی صورت می‌گیرد تا زمینه‌ساز گفت‌وگویی علمی پیرامون تاب‌آوری تاریخی و همبستگی اجتماعی در بستر مفهوم ایران شود.گزارش پیش‌رو خلاصه‌ای از مقاله‌ای با عنوان «روند تکوین و تکامل مفهوم ایران در گذار از عصر اساطیری به دوران تاریخی» نوشته «احمد فضلی‌نژاد» استاد تاریخ دانشگاه شیراز است.

 مفهوم ایران و هویت ایرانی
مفهوم ایران و هویت ایرانی به باور جمعی به تداوم فرهنگی، جغرافیایی، تاریخی و استقلال سیاسی در طول تاریخ اشاره دارد. این مفهوم هم در دوره باستان (از هخامنشیان تا ساسانیان) و هم در دوره اسلامی (حداقل از صفویه) در آثار و اندیشه نخبگان ایرانی دیده می‌شود. درباره هویت ایرانی دو دیدگاه وجود دراد:
– دیدگاه غیرتاریخی (برساخت‌گرایانه): هویت ایرانی را پدیده‌ای مدرن می‌داند که از تحولات قرن ۱۹ و ۲۰ اروپا تأثیر گرفته است. برخی زیرمجموعه‌های این دیدگاه (مثل انکارگرایان) موجودیت تاریخی ایران را انکار کرده و پیدایش کشور ایران را به دوره رضا شاه نسبت می‌دهند.
– دیدگاه تاریخی‌نگر: با تکیه بر جامعه‌شناسی تاریخی هویت ایرانی را دارای ریشه‌های عمیق در گذشته می‌داند. ملت را نتیجه عوامل تاریخی همچون سرزمین، زبان، فرهنگ، اسطوره‌ها، حافظه جمعی، اقتصاد و حقوق مشترک می‌داند. با نگاهی تاریخی به پدیده‌ ملت، بخشی از ابعاد هویت ملی، ریشه در دوران پیشامدرن دارد. این نکته در مورد ملت کهنسالی نظیر ایران کاملاً صادق است. حتی هابسبام با آنکه به رویکرد تاریخی‌نگر تعلق ندارد، از ایران به‌عنوان یکی از «ملت‌های تاریخی» یاد کرده که دارای موجودیتی سیاسی پایدار بوده و همواره از هویتی فرهنگی و جغرافیایی خاص برخوردار بوده است.صاحب‌نظران و پژوهشگران معتقد به تداوم تاریخی ایران، بر این باورند که شکل‌گیری «روح ایرانی» در دوره‌ باستان چنان با استواری و انسجام همراه بوده که نه یونانی‌ها و نه مهاجمان دیگر، قادر به نابودی کامل آن نشدند.
​​​​​​​این «روح ایرانی» همواره پس از شکست‌های نظامی، توان بازسازی و بازیابی خود را داشته است.کریستن‌سن ایران‌شناس، تداوم فرهنگ ایرانی در دوران باستان را بر دوش طبقه‌ نجیب‌زادگان می‌داند؛ طبقۀ مدافعی که مسئولیت حفظ سنت‌های سیاسی و اجتماعی ایران را برعهده داشتند و تا ورود اسلام به ایران خود را متعهد به پاسداری از میراث گذشته می‌دانستند.بنابراین بخش مهمی از شکل‌گیری و فرایند مفهوم ایران به دوران اسطوره‌ای و حماسی تعلق دارد؛ عصری که فاقد شواهد و اسناد تاریخی مستقیم است. از این‌رو، برای درک بهتر این دوران، از میراث مکتوب دوره‌های بعدی همچون شاهنامه و اوستا بهره گرفته شده است؛ آثاری که چشم‌اندازی ارزشمند از تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران در روزگاران کهن ارائه می‌دهند.

 مؤلفه‌های مفهوم ایران و نقش اسطوره و خاطره جمعی
مفهوم ایران بر پایه سه مؤلفه‌ درهم‌تنیده‌ فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی استوار است. در روایت‌های ملی این سه مؤلفه نه به ‌صورت مجزا بلکه به ‌عنوان ابعادی از یک کل هویتی دیده می‌شوند. حتی در شرایط بحرانی مانند فروپاشی‌های سیاسی یا تغییر مرزهای جغرافیایی، مؤلفه‌ فرهنگی ایران همچنان پایدار می‌ماند و زمینه را برای بازسازی سایر ابعاد فراهم می‌کند. به همین دلیل نقش اسطوره‌ها و خاطرات جمعی در تداوم هویت ایرانی بسیار کلیدی است.

 از ایران‌ویج تا ایرانشهر: ریشه‌های جغرافیایی هویت ملی
تصور جغرافیایی ایرانیان برخاسته از روایت‌های اسطوره‌ای است، به ‌ویژه در اوستا و شاهنامه. در این روایت‌ها ایران در میانه‌ جهان قرار دارد و به عنوان نقطه‌ اعتدال نظم و خرد در برابر آشوب افراط و بی‌نظمی شناخته می‌شود. یکی از مهم‌ترین الگوهای اسطوره‌ای تقسیم‌بندی جهان نظام «هفت کشور» در اوستا است که ایران‌ویج یا خونیرث به ‌عنوان سرزمین مرکزی جایگاه ملت آریایی قهرمانان کیانی و منجی زرتشتی در آن قرار دارد. این دیدگاه با نگرش جغرافیایی شاهنامه نیز هماهنگ است؛ جایی که ایران سهم فرزند شایسته‌تر فریدون یعنی ایرج می‌شود و در مرکز دو قلمرو دیگر روم و توران قرار می‌گیرد.
در برخی منابع ایران‌ویج در کنار رود دائیتی (که همان رود جیحون دانسته می‌شود) قرار دارد. برخی پژوهشگران آن را با مناطق شمال غرب ایران مانند آذربایجان مرتبط می‌دانند. این موقعیت جغرافیایی نه ‌تنها دارای معناهای اسطوره‌ای است بلکه خاستگاه شکل‌گیری هویت سیاسی ایرانیان نیز تلقی می‌شود.
روایت شاهنامه از تقسیم جهان توسط فریدون نقطه عطفی در هویت‌سازی سرزمینی است. فریدون پس از شکست ضحاک سه پسرش سلم، تور و ایرج را وارث سه بخش جهان می‌کند. ایرج که وارث ایران و دشت نیزه‌وران (سرزمین تازیان) می‌شود توسط برادرانش کشته می‌شود و این رخداد آغاز دشمنی تاریخی ایران و توران را رقم می‌زند. این داستان به ‌عنوان یکی از محوری‌ترین خاطرات جمعی ایرانیان در تکوین هویت فرهنگی و سیاسی ایرانی نقشی بنیادین دارد.
در ادامه‌ این روایت‌ها مرزهای جغرافیایی ایران نیز شکل می‌گیرند. رود جیحون (آموی) به ‌عنوان مرز شرقی ایران و توران بارها در شاهنامه و دیگر متون آمده است. این رود نماد پایان سرزمین ایران و آغاز قلمرو بیگانه تلقی شده و در مکالمات میان شخصیت‌ها از جمله سیاوش، گرسیوز و افراسیاب مکرراً به‌ عنوان حد فاصل سرزمین‌ها ذکر می‌شود. حتی مورخانی چون خوارزمی نیز بر اهمیت جیحون به ‌عنوان مرز تاریخی ایران تأکید کرده‌اند.در مجموع روایت‌های اسطوره‌ای از تقسیم جهان موقعیت ایران‌ویج نبردهای ایران و توران و حضور نمادینی چون رود جیحون نه ‌تنها ساختار جغرافیایی ایران را در ذهن ایرانیان تثبیت کرده‌اند بلکه پایه‌گذار هویتی تاریخی و ماندگار برای ملت ایران بوده‌اند؛ هویتی که در حافظه جمعی ریشه دوانده و تا امروز تداوم یافته است.

 هویت‌سازی در بستر ایران فرهنگی؛ از شاهنامه تا منشور کوروش
ایران فرهنگی یا مفهوم فرهنگی ایران به مجموعه‌ای از ویژگی‌ها ارزش‌ها و منش ملی گفته می‌شود که در طول تاریخ در بستر اجتماعی، دینی و ادبی ایرانی شکل گرفته و همواره بر رفتار روابط و درک ایرانیان از جهان پیرامون تأثیرگذار بوده است. این مفهوم ریشه در متونی همچون شاهنامه، متون دینی و اندرزنامه‌های سیاسی دارد و نوعی الگوی رفتاری خردورزی و تعامل را در دل خود پرورانده است.یکی از ارکان پایدار ایران فرهنگی حفظ و بازخوانی اسطوره‌ها، روایت‌ها و خاطره‌های جمعی است؛ به ‌ویژه آن دسته از روایت‌هایی که پیرنگ داستانی منسجم دارند و می‌توانند به شکل‌گیری هویت ملی کمک کنند. روایت‌هایی نظیر نبردهای ایران و توران که در پاسخ به بحران‌هایی چون حمله هپتالی‌ها به ایران در دوره ساسانی بازتولید شده‌اند نشان‌دهنده ظرفیت ایران فرهنگی در بازسازی هویت در شرایط دشوار هستند. نمونه‌ بارز این بازسازی تدوین شاهنامه در دوره‌ خسرو انوشیروان است که از دل همین بحران‌ها برآمد.ریچارد فرای با تأکید بر زبان فارسی از «ایران بزرگ» به عنوان بُعد تاریخی ایران فرهنگی یاد می‌کند؛ مفهومی که شامل سرزمین‌هایی است که امروزه خارج از مرزهای سیاسی ایران قرار دارند اما در گذشته بخشی از جهان فرهنگی ایران بوده‌اند. او این نواحی را «ایران بیرونی» می‌نامد، سرزمین‌هایی که در دوران باستان و اسلامی به لحاظ زبان آداب و فرهنگ ایرانی شمرده می‌شدند.

یکی از ویژگی‌های بنیادین ایران فرهنگی روحیه‌ مدارا است. قرار گرفتن فلات ایران در میان راه‌های بازرگانی وجود اقوام گوناگون و مهاجرت‌های تاریخی سبب تنوع فرهنگی و شکل‌گیری آیین مدارا شد؛ ویژگی‌ای که در نخستین امپراتوری ایرانی یعنی هخامنشیان به وضوح دیده می‌شود. منشور کوروش هخامنشی نمونه‌ای از این مدارا است که در آن آزادی دینی، منع بردگی و صلح‌طلبی مورد تأکید قرار گرفته‌اند. حتی معنای واژه‌ «هخامنش» به‌ عنوان «دوست و خیرخواه» نشانگر منش اخلاقی این تمدن است.مدارای ایرانیان از دو سرچشمه‌ تاریخی تغذیه می‌شود: نخست دین‌ورزی و دوم خردورزی. آیین‌های ایرانی برخلاف بسیاری از فرهنگ‌های باستانی با سحر و جادو درنیامیخته بود. همین امر باعث شد دشمنان فرهنگی ایران در روایت‌های حماسی همواره نماد گسترش جادو و آشوب باشند. در شاهنامه فردوسی حتی از زبان دارا به اسکندر وصیت می‌کند که از جهان داور ترس داشته باشد و فرزندی از دختر ایرانی بیاورد تا آیین ایرانی حفظ شود.در مجموع ایران فرهنگی نه ‌تنها به عنوان بُعد معنوی و پایدار هویت ایرانیان در طول تاریخ عمل کرده بلکه از طریق زبان، دین، اسطوره، مدارا و خردورزی توانسته مرزهای هویتی را بسیار فراتر از جغرافیای سیاسی امروز گسترش دهد و در ذهن و ضمیر جمعی ایرانیان تداوم یابد.

 دادگری و مشروعیت سیاسی
یکی از شاخصه‌های مهم در اندیشه سیاسی ایران باستان باور به فره ایزدی یا فر به‌ عنوان نماد مشروعیت الهی پادشاهی بود. فر مفهومی زرتشتی به معنای روشنایی بخت و عظمت است که طبق باورها به پادشاهی داده می‌شد و می‌توانست از او گرفته شود. داستان از دست رفتن فره ایزدی جمشید در متون اوستایی و شاهنامه نشانه‌ای از سقوط مشروعیت و آغاز نابسامانی سیاسی است. این فر تنها به ایرانیان و پیروان راستین زرتشت تعلق دارد و بیگانگان (انیرانیان) قادر به دست یافتن به آن نیستند. حتی تلاش برخی دوره‌های اسلامی برای نسبت دادن این فر به غیرایرانیان تلاشی برای ایرانی ساختن آنان بود.در عین حال در فرهنگ ایرانی «داد» یا عدالت مهم‌ترین معیار مشروعیت سیاسی به شمار می‌رفت. داد در چهار معنای بنیادی به کار می‌رفت: هماهنگی با آیین راستی (آرته) عدالت در برابر دروغ و ظلم، قرار دادن هر چیز در جای خود و رعایت اعتدال. این مفاهیم هم در متون دینی مانند اوستا و هم در آثار ادبی و سیاسی از جمله شاهنامه با اهمیت ویژه‌ای مطرح شده‌اند. پادشاه دادگستر مانند انوشیروان ساسانی نمونه‌ای از فرمانروایی مشروع و منظم شمرده می‌شد. فردوسی در شاهنامه نیز بر این نوع پادشاهی تأکید دارد و از شخصیت‌هایی همچون فریدون و کیخسرو به ‌عنوان شاهان آرمانی یاد می‌کند؛ کسانی که به سبب عدالت خرد و دادگری نماد پیروزی بر نیروهای اهریمنی و عامل حفظ نظم شناخته می‌شوند. ۲ بیت معروف شاهنامه:
فریدون فرخ فرشته نبود 
 به مشک و به عنبر سرشت نبود
به داد و دهش یافت این نیکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی
نشان‌دهنده‌ جایگاه عدالت به ‌عنوان سرچشمه مشروعیت فرمانروایی است.
در این چارچوب تقابل میان «خود» و «غیر» نیز معنای سیاسی می‌یابد. غیریت‌سازی از طریق روایت‌هایی همچون نبرد با تورانیان یا ایرانیان بخش مهمی از تاریخ‌نگاری ایرانی است که به تکوین حس ملی و دفاع از سرزمین در برابر دشمن می‌انجامد. در دوره ساسانی و حتی دوره اسلامی این عنصر غیریت‌سازی هم‌چنان یکی از پایه‌های هویت سیاسی ایرانیان باقی ماند و بخشی از تداوم تاریخی مفهوم ایران را شکل داد.

تکامل مفهوم ایران بر اساس روایت تاریخ ملی
تاریخ ملی ایران که در دوره ساسانی تدوین شد روایتی است از نبرد کیهانی میان نیکی و بدی؛ نبردی که در سطح اجتماع انسانی نیز خود را در تقابل میان اهورائیان و اهریمن‌پیان نشان می‌دهد. این روایت که هدف آن پاسداری از هویت و اخلاق ایرانی در چارچوب حکومت ساسانی بود از منابعی چون خدای‌نامه‌ها ریشه گرفت و بعدها در متون دوره اسلامی مانند شاهنامه ادامه یافت. تاریخ ملی ساسانیان رسالت خود را در زنده ‌کردن حماسه‌های کیانی و دفاع از دین و کشور می‌دید.در این روایت تاریخ ایران به چهار دوره تقسیم شده است: نخست دوره پیشدادیان یا عصر جهان‌شاهی است که شاهانی چون کیومرث تا فریدون بر ایران و جهان حکومت می‌کنند؛ دوم دوره کیانیان است که شاهان آن حافظ مرزهای ایران در برابر اهریمنان به‌ ویژه تورانیان هستند؛ سوم دوره اشکانیان است که در آن ملوک‌الطوایفی و بی‌توجهی به آرمان‌های ملی رواج دارد؛ و چهارم دوره ساسانیان که خود را احیاگر آرمان باستانی دانسته و تلاش می‌کنند دین و دولت را یکپارچه سازند. هرچند ساسانیان از ذکر نام مادها و هخامنشیان در تاریخ ملی خود خودداری کردند اما شواهدی دال بر آشنایی آنان با پیشینه هخامنشی وجود دارد.

 چگونگی عبور از روح قومی به هویت ملی ایرانی
داستان از کیومرث نخستین انسان و پادشاه آغاز می‌شود؛ او از سوی اهورامزدا تعلیم یافت و نسل بشر از او پدید آمد. فردوسی در شاهنامه این اسطوره را تقویت کرده و هوشنگ نوه او را بنیان‌گذار پادشاهی پیشدادی معرفی می‌کند. این دوره از فرمانروایی کیومرث تا فریدون عصر جهان‌شاهی است؛ پادشاهانی که نه ‌فقط بر ایران بلکه بر تمام جهان حکومت می‌کنند. از آنجا که در این دوره نام ایران برای نخستین بار در مقابله با فرمانروایی ضحاک مطرح می‌شود می‌توان آن را آغاز پیدایش مفهوم سیاسی ایران دانست. در روایت شاهنامه قیام کاوه و برافراشته شدن درفش چرمی نقطه آغاز شکل‌گیری وحدت ملی حول یک سرزمین به نام ایران است.
از زمان پادشاهی فریدون تا کی‌قباد ما شاهد تبدیل روح قومی به روح ملی هستیم. در این دوره تمایز آشکار میان ایران و توران شکل می‌گیرد و دشمن مشترک اهریمنی باعث بیداری ملی می‌شود. شخصیت‌هایی چون منوچهر، آرش کمانگیر و سام نمایندگان این خودآگاهی ملی‌اند. به ‌ویژه در داستان آرش مرز جغرافیایی ایران با تیر تعیین می‌شود و مفهوم سرزمین معنا پیدا می‌کند.
با آغاز فرمانروایی کی‌قباد پادشاهی کیانیان تثبیت می‌شود. آنها که همگی دارای فره ایزدی‌اند لقب کی را با خود دارند و در ادبیات سیاسی پس از ساسانیان به ‌عنوان نمونه‌های مشروعیت سیاسی و خردمندی مورد ستایش قرار گرفتند. در این عصر وفاداری‌های قبیله‌ای جای خود را به تعلق ملی می‌دهد و سرزمین ایران به نقطه تمرکز هویت جمعی بدل می‌شود.
در میان شاهان کیانی، کی‌خسرو جایگاه ویژه‌ای دارد. او نماد یک شاه آرمانی دین‌ورز عادل و خردمند است که پیروزی نهایی را بر افراسیاب تورانی دشمن دیرین ایران رقم می‌زند. بخش بزرگی از شاهنامه به نبردهای او اختصاص دارد و شخصیت‌هایی چون رستم، گیو گودرز و بیژن در رکاب او قرار دارند.
با پادشاهی گشتاسب و پذیرش دین زرتشت ایران وارد مرحله‌ای جدید از هویت‌یابی دینی می‌شود. با مرگ دارا و حمله اسکندر دوره پادشاهی کیانیان پایان می‌یابد و ایران وارد دوره‌ای از بی‌نظمی و تشتت می‌شود. با این حال میراث عصر حماسی همچنان در حافظه جمعی و متون ادبی پس از اسلام باقی می‌ماند و در شکل‌گیری مفهوم ملت ایران نقش بنیادی ایفا می‌کند. در واقع تاریخ ملی ایرانیان به ‌ویژه روایت دوره حماسی آن از مهم‌ترین ابزارهای تداوم هویت ملی سیاسی و فرهنگی ایرانیان در دوره‌های پسین بوده است.

نوشته سرزمین شکست مهاجمان اولین بار در روزنامه رسالت. پدیدار شد.

source

shakotardid.ir

توسط shakotardid.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *