پلانکتون که در تکتک راههای زندگی خود به بنبست رسیده با باب اسفنجی دوست میشود تا بتواند ذرهای از سیاهی درونش را پاکسازی کند. منتها انگار هنگامی که یک نفر به عنوان یک شخصیت شرور به دنیا میآید، کل دنیا هم نمیتوانند طبیعت او را عوض کنند.
قسمت ۱۰ از فصل ابتدایی سریال SpongeBob SquarePants که از دو بخش با نامهای Culture Shock و F.U.N تشکیل شده، در وبسایت IMDB نمره ۸.۷ از ۱۰ را به خود اختصاص میدهد. این نمره باعث میشود که قسمت مذکور در رتبه ۴۵ بهترین قسمتهای باب اسفنجی شلوار مکعبی قرار بگیرد. هر دو بخش این اپیزود داستانهای جذابی دارند تا بتوانیم جنبه جدیدی از شخصیتهای اصلی مشاهده کنیم.
در بخش اول که «شوک فرهنگی» یا «Cultural Shock» نام دارد آقای خرچنگ تصمیم میگیرد برای افزایش تعداد مشتریها یک مسابقه استعداد یابی به راه بیندازد و مردم بیشتری را به رستوران خرچنگی بیاورد. اختاپوس هم فرصت را غنیمت میشمرد و تصمیم میگیرد کنترل این مسابقه را به اختیار خود درآورد. در این میان باب اسفنجی هم دوست دارد با شرکت در مسابقه و نشان دادن استعدادهای خود کاری کند که پدر و مادرش به او افتخار کرده و خوشحال شوند. منتها اختاپوس نظر دیگری دارد و فکر میکند که شرکت دادن باب در برنامه استعدادیابی به یک فاجعه بزرگ تبدیل خواهد.
اختاپوس برای جلوگیری از دردسرهای احتمالی وظیفه طی کشیدن و جارو زدن صحنه را به باب اسفنجی میدهد. باب هم با ناراحتی به انجام کار خود میپردازد و غافل از آینده نزدیک به کارش میرسد. منتها درست در زمانی که او کاملا امیدش را از دست داده بود، به طور شانسی به ستاره اصلی نمایش تبدیل میشود و سایر شرکت کنندهها را به زیر سایه خود میبرد. بدین ترتیب هم باب به آرزوی خود میرسد و هم اختاپوس به اشتباه خود پی میبرد.
حال اگر بخواهیم در مورد بخش دوم با نام F.U.N صحبت کنیم باید اسم پلانکتون را به داستان بیاوریم. در ابتدا پلانکتون درست مانند همیشه در تلاش است تا بتواند فرمول همبرگر خرچنگی را به دست آورده و آن را به رستوران خالی از مشتری خود ببرد. منتها او درست مانند همیشه در این کار شکست میخورد و دستش به این فرمول نمیرسد. در این میان باب اسفنجی به سراغ پلانکتون میرود و خطاب به او میگوید که نیازی به دزدیدن فرمول همبرگر خرچنگی نیست. از نظر باب پلانکتون چون فرد تنهایی بوده و دوستی ندارد به یک شخصیت شرور تبدیل شده و اگر تصمیم خود را عوض کند میتواند به یک فرد مثبت تبدیل شود.
هرچند که آقای خرچنگ به باب هشدار میدهد و میگوید که پلانکتون عوض شدنی نیست، دل مهربان باب این حرف را قبول نمیکند. ولی در پایان داستان متوجه میشویم که پلانکتون به صورت ناخودآگاه فرمول همبرگر خرچنگی را از باب میگیرد و آن را میدزدد. حال هنگامی که پلانکتون به خود میآید متوجه میشود که باب حرف درستی زده و او صرفا به یک دوست نیاز دارد. اما از آنجایی که او از اعتماد باب سوء استفاده کرده جای بخششی وجود ندارد و داستان خاتمه پیدا میکند.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: IMDB
source